رسانه ملي هر شب مردم را به طمع دعوت ميكند
سازوکار اینها را در Trend میتوان دید. ترند همان چیزی است که رهبری انقلاب در ابتدای هر سال عنوان میکند مثلا سال جهاد اقتصادی، سال تولید ملی را در علوم استراتژی ترند میگویند؛ در واقع آماجگذاری هایی است که برنامهریزی میکنیم به آن برسیم.
ترند گذاری سال 2050 را که ریچارد واتسون کار کرده؛ مگاترندها و ترندها مشخص شده است. ترند گذاری مانند نقشه شهر میماند که میدانها مشخص میشود و خیابانهای بین میدانها «نقشه راه» میشود.
در ترند 2050 ایالات متحده، 13 میدان اصلی دیده شده است. میدان اول بدهی است؛ الان آمریکا 16 تریلیون دلار بدهی دارد، 45 تریلون دلار سرمایه جهان است و بالای 45 تریلیون دلار مردم جهان بدهی دارند. دوم استرس و بیماریهای اینچنینی است. سومی وضعبت عمر فسوده است؛ چهارمی تغییرات محیطی است؛ پنجمی فردیت (Individualism) است که در 2050 به اوج میرسد. پنجمی شهرگرایی است در 2050 در جهان روستا نشین نیست.
در این آماج گذاری جاهایی که نمودار کج شده نقاط بحران است.
یک المان آورده اینکه در سال 2035 تا 2050 ایران یکی از قدرتهای تراز اول جهانی است. این را بزرگ ترندگذاری های مرکز استراتژیک میگوید.
نسل امروز را با کنکور، سربازی و مشکلات ازدواج زمینگیر کردهایم
این نسل در دوره زندگی خود 4 جامعه را پاس میکند؛ الان جامعه اطلاعاتی است، بعد جامعه Knowledge Base است، بعدی Virtual Base است و بعد جامعه الحاقی است. هیچ کس نمیداند این فاجعه را چطور مدیریت میکنند؟ هیچ راهی ندارد جز اینکه خود شما که داخل آن هستید مدیریت کنید، همانطور که در جنگ هم فرماندهان مسن نتواستند کاری بکنند تا اینکه حسن باقری 22 ساله آمد و سرنوشت جنگ را رقم زد.
این اسامی که در کوچه و خیابان میبینید همه زیر 30 سال بودند. یک انسان 23 – 24 ساله چطور یک بیسیم دستش میگیرد و 20 هزار نفر را مدیریت میکند و زیر تانک میفرستد؛ چطور دستش نمیلرزد؟ نسل امروز را با کنکو و سربازی، مشکلات ازدواج زمینگیر کردهایم، آن روز افراد بدون این مشکلات میتوانستند جنگ را مدیریت کنند امروز میگوییم شما زمانی صلاحیت مدیریت کردن این سازمان داری که اول فوق لیسانس داشته باشی و ….
عنصر زمانآگاهی یعنی کسانی زمانشان را درک کنند که چه کاری باید انجام بدهند؟
در چنین شرایطی، بزرگ راه گم شده در این نقشه معرفت و آنچه حرف نو جمهوری اسلام یاست و به تبع رشادتهایی که در دفاع مقدس رقم خورد و به تبع آنچه امام باقر برای ما رقم زد جلو میرود باید روشن شود.
بالهای لازم برای پرواز انسان امروزی کدام است؟
یک بال بشر برای پرواز بال علم است؛ یک بال، بال هنر است اما یک بال دیگر به تعبیر شهید مطهری بال ایمان است؛ نقشه ایمان را چه کسی باید طراحی کند؟ نکند باید منتظر باشیم آنها برای ما طراحی کنند؟!
بچه مسلمان هستید و از بچگی به شما گفته شده 5 اصل داریم، 10 فرع داریم، 14 معصوم داریم، قرآنی داریم، نهجالبلاغهای و 4 کتب اربعه یعنی 35 مورد را گفته اند، ولی یک خطایی رخ داده و آن اینکه 7 مورد اینجا جا مانده است.
7 متعلق ایمان کدام است؟
قرآن تأکید میکند که ایمان شما به 7 گزاره تعلق میگیرد؛ ایمان به غیب، ایمان به ارسال انبیاء، ایمان به خدا، ایمان به کتاب، ايمان به ملائک، ایمان به آخرت و ایمان به آیات الهی (نه آیات قران، بلکه نشانهای سراسر طبیعت) است. اگر امروز امتحانی از مردم مومن گرفته شود بخش عمدهای از آنها نمیدانند ایمانشان به چه تعلق نیگیرد! 1400 سال است که متفکرین ما سعی میکنند فقط خدا را اثبات کنند چرا ایمان به غیب، به ملائک و … را نپرداختهاند؟
نشانه گرفتن ایمان به ملائک (جبرئیل) در فیلمهای هالیوود
اینجا میگویند سرگرمی است!!! ولی وقتی خوب جبرئیل زده شد (در فیلمهای سوپر نشنال و لژیون که 10 سال است هالیود حضرت جبریل را میزند) آن وقت میگویند این جبرئیل کتاب و وحی را آورده؟ این پیام را به پیامبر رسانده؟
در فیلم کنستانتین هم میبینید، گبریل (جبرئیل) خانمی بود که دو بال داشت و لوسیفر (شیطان آخرالزمانی) او را ناکام میگذارد و بعد این فیلم از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش میشود.
ما در شرایطی باورهایمان را فرسوده میکنیم، مانند برادهها که بر روی یکدیگر سابیده میشوند ایمان ما را از بین میبرند.
اگر 7 متلعق ایمان را مبنا قرار دهیم و برای هر کدام ظرفیت حدود 12 درصدی قائل باشیم، 100 درصد ایمان کامل میشود؛ جاییکه هنوز مومین ما نمیتوانند 7 مورد را بشمارند نمیتوان انتظار داشت که در هر موردی 7 کتاب و … باشد؛ ولی باید دقت داشت که بشر با یک بال نجات پیدا نکرده؛چراکه آمریکا 16 تریلیون دلار بدهی دارد، ژاپن دیروز از بزرگترین کمپانی تولید چیپ آن 6000 کارمندان خود را اخراج کرده ، یعنی اگر علم به تنهایی قرار بود اینها را نجات دهد چرا الان در حال متلاشی شدن هستند؟ یعنی با یک بال نمیتوان پرواز کرد!!
انسان اگر میخواهد بالنده شود باید بال ایمان را جدی بگیرد
وقتی خرمشهر آزاد شد فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»؛ این ترجمان کدام آیه در قرآن است؟ به پیامبر میفرماید «ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» میگوید این تیری که زدی من دارم میزنم و این است که خدا هم خرمشهر را آزاد میکند.
ما امروز در چه شرایطی هستیم؟
ایمان به آخرت چگونه است؟ گفته میشود ما دو دنیا داریم؛ این دنیا و آن دنیا ولی دنیا از ماده دنی میآید و دنی یعنی نزدیک؛ وقتی این حذف شود آخرت میآید.
ایمان به غیب را نمیشود زیر میکروسکوپ لمس کرد، اینجا ندیده خریدن است.
ایمان، قلب انسان را میچرخاند؛ قلب لایههایی دارد که لایه رویین آن صدر است، بعد شغاف، و هسته مرکزی آن فؤاد است. اسلام با صدر انسان یعنی لایه رویین مواجه است، وقتی ایمان به قلب وارد میشود کم کم ایمان دارد به لایههای زیرین قلب وارد میشود.
تمامی متعلقات ایمان باید در فرد مومن باشد وگرنه…
همه 7 متعلق ایمان باید در یک فرد وجود داشته باشد؛ اگر از 7 متلعق ایمان 6 مورد را داشته باشید و یکی نباشد بقیه 6 مورد نیز میپرد مانند بنزینی که در آن باز مانده باشد.
اینکه در 30 سال بعد انقلاب بسیاری از بزرگان کنار امام (ره) با سر به زمین خوردند به خاطر این بود که ایمان اینها مستعلق بوده است.
ملموسترین مورد ایمان کدام است؟
چطور انسان میتواند همه پهنه گیتی را آیت الهی ببیند؟
در نظر داروین انسان ابتدا لجن بود، بعد به کرم تبدیل شده، بعد قورباغه و بعد میمون و در ادامه به انسان نئاندرتال و در نهایت انسان به وجود آمده است. اما اشکالی به مدل داروین مطرح است اینکه اگر چنین باشد باید الان کرمی در زمین نباشد و همه کرمها به قرباغه تبدیل شده باشند، حتی هیچ قورباغه یا میمونی نیز نباشند.
اما الان نظر داروین نظر مطلق جامعه دانشگاهی است و کسی یارای مقابله با آن را ندارد.
چه کسی میتواند این را متحول کند؟ حسن باقریهای امروز کجا هستند؟ اکنون باقری و همت ها نیاز است تا بتوانند لایههای علم را بشکافند. ما از آیههای الهی غفلت کردهایم.
بزرگترین راه گمشده معرفتی بشر
در نقشه ایمان لایه بعدی یقین است، همان (ایقان) و مرحله بعدی یقظه (ایقاظ) است. امام راحل یقظه راتازه ابتدای راه میداند و این بزرگترین راه گمشده معرفتی است.
اگر این اتفاق نیفتد ظهور صورت نمیگیرد. با ضبط کردن سی دی «ظهور نزدیک است» و توزیع آن که ظهور اتفاق نمیافتد! ما باید به سمت حضرت برویم. حرف امروز این است مردم ایران یک قدم پشت امام (ره) حرکت کردند و انقلاب شد؛ یک قدم پشت سید حسن نصرالله رفتند و پیروزی 33 روزه را نتیجه داد.
ارباب معرفت دینی در ایمان
نکته آخر مبحث «ارباب معرفت دینی در ایمان» است؛ همانطور که دیدید 400 نفری که نقشه علم را در غرب تولید کردند 400 نفر نیاز است که لایههای ایمان را درآورند.
فتحالفتوح امام (ره) این بود که ایمان را به غلیان درآورد
ارباب ایمان به دو دسته کلی تقسیم میشود؛ انبیاء و ائمه؛ انبیاء با دوره نبوت و ائمه با دوره امامت. در دوره غیبت امام دوازدهم (عج) مسئولیت انتقال ایمان با زعمای 61 گانه شیعه بوده است؛ از شیخ مفید، مجلسیها، کاشفالغطاها، میرداماد تا حضرت امام (ره) که فتحالفتوح را خرمشهر نامید. فتحالفتوح امام این بود که ایمان را به غلیان در آورد و دلهای مشتاقان ایمان را سازماندهی کرد.
کار انبیاء، کار ائمه و کار زعما، مدیریت کردن ایمان در قلبهاست. این موضوع را نمیتوانیم منتظر باشیم دیگران (غربیها) برای ما انجام دهند؛ چراکه این بزرگراه و گمشده معرفتی ما است.
خود غربیها در مدل کنونی کبتنی بر علم دچار بحران شدهاند؛ 16 تریلیون دلار بدهی آمریکاست اساس والاستریت بر قمار است، حالا ما تازه در کشور دنبال بورس راه افتادهایم.
ربا؛ عامل اساسی در نفی ایمان
من از مناظره ابایی ندارم ولی چیزی که از اساس ربا بوده است چطور شما توانستهاید آن را اسلامی کنید؟ فرگوسن که یهودی زاده است از برزگان این اقتصاد است.
«جان لو» کسی است که در انگلیس آدم میکشد و به هلند فرار میکند و در آنجا سازوکار قمار را یاد میگیرد و به دربار میرود و کار او در دربار اساس قمار میشود
بورس و قماری که به این شکا رقم خورده را چطور میتوان اسلامی کرد؟ ما نمي دانیم چطور اسلامی را رقم بزنیم که در آن معیشت مردم در گرو معاد آنها باشد.
شهریور گذشته مقام معظم رهبری در دیدار نخبگان یک مثال بیشتر نزدند و آن بانکداری اسلامی بود و گفتند این مسئله جامعه است و آن را حل کنید. نظام سازی مسئله امروز جامعه است و چیزی نیست که امام راحل آن را جلوی رهبری گذاشته باشد.
اقتصاد مکتب پولی و بعد مکتب شیکاگو در نگاه نیلکن فریدمن بلایی سر جامعه میآورد که امام خامنهای هم از آن نگران است. امروز هر کشوری از همین مدل اقتصادی تبعیت میکند که این بلایی است.
در فیلم والاستریت (که قسمت اول آن در سال 1987 و قسمت دوم آن 2010 ساخته شد) گفته میشود Greed is Good یعنی طمع را خوب معرفی میکند و جامعه ما هر شب از طریق رسانه ملی مردم را به طمع دعوت میکند.
مایکل داگلاس در این فیلم عنون میکند که 42٪ درآمد آمریکا در آن سال (1987) از طریق بورس بازی است که صنعت، تولید، عمران و آبادانی ندارد و فقط یک سرمایه دارد و از راه دلالی میگذراند. الان این رقم در آمریکا به 62 درصد رسیده است.
خرید و فروش ارض نیز همان پول است و این رد و بدل شدن پول کار اقتصادی نیست، بلکه دلالی است و این راه به انحطاط منجر میشود و حسن باقریهای امروز باید روبروی آن بایستند.
زمانآگاهی عنصر ضروری برای جوان بسیجی امروز است
آن زمان بنیصدر معتقد بود باید مانند اشکانیان بجنگیم یعنی بایستیم تا دشمن تا دخل کشور و بعد با او بجنگیم ولی متوسلیان رفت در کوههای کردستان و جلوی آنهارا گرفت.
بشر امروز از بابت بیایمانی در حال متلاشی شدن است؛ در اعماق دریاها غواص فرستاده، عظیمترین قدرت را ایجاد کرده است، ولی بدون هیچ درگیری دارد متلاشی میشود؛ کجا؟ درون جامعه آمریکا
دو دسته گاردریل کنار جاده زندگی هست، ائمه حرف جدیدی را برای جاده سازی نیاوردند، بلکه پلیس این جاده هستند که مردم نظم را رعایت کنند. آنها وظیفه علم را بر عهده داشتند و اینها ایمان را.
در تفکر فلسفی شما علم میتوانید داشته باشید ولی عمل نکنید؛ اما بدبختی بشر از این است که علم دارد ولی عمل نمیکند. مصیبت امروز بشر ان است که علم دارد ولی ایمان ندارد؛ یعنی میداند کردن سیم در پریز خطرناک است و انسان را داغون میکند ولی انجام میدهد.
69 بار نجات در قرآن در جایی است که فرد ایمان دارد و عمل میکند. «والعصر؛ ان الانسان لفی خسر» (چون إنّ آورده یعنی دکترین است) میگوید قطعا انسان در خسران است؛ خسران از ضرر بالاتر است؛ نفع و ضرر برای دنیا به کار میرود و فلاح و رستگاری برای آخرت.
اگر عمل صالح صورت بگیرد، ولی ایمان نداشته باشد به درد نمیخورد؛ نسبت ایمان با عمل صالح چنین است: ایمان مانند یکی است اعمال صفرهای پشت آن است و صفرها بدون ایمان اصلا خوانده نمیشود.
مصر را ببینید، اهرام ثلاثه را ببینید، هنوز بشر نمیداند این را چطور ساختهاند. در ان اطراف سنگهای به این بزرگی وجود ندارد و سوال است که چطور ساختهاند.
علم خوب است ولی به تنهایی نجاتبخش نیست
در ترند 2050 در خانهها به جای انسان در هر خانهای حیوان هم خانه افراد است و افراد منفرد هستند. انسان آینده انسان تنهایی است و معنا برای او وجود ندارد.
در طول یک سال و نیم بیداری اسلامی شخصیتهای مذهبی آنها در هتلهای تهران در حال رفت و آمد هستند و از ما مدل جایگزین میخواهند.
جوان امروز که میراثدار حسن باقری است باید پرچم ایمان را طوری بالا ببرد که آیندگان بگویند در تسخیر قلبها و ذهنها، اینها توانستند قبل و ذهن افرادی که تسخیر شده را فتح کنند.
نخل ها هنوز ايستاده اند
چه روز باشكوهي است سوم خرداد، روزها و شبهاي منتهي به آن، سراسر خاطره و نيايش است و چه باشكوه كه نخلها همچنان ايستادهاند. نخلها هنوز ايستادهاند تا مقاومت را به رخ تاريخ بكشند، كارون همچنان جريان دارد تا رفتن و پيوستن را متجلي سازد.
نخلها هنوز ايستادهاند تا ما بدانيم مردان و زنان اين سرزمين چگونه از خود عبور كردند…
نخلها بيدارند و از راز و رمز شب، سنگر و سكوت و ستاره ميگويند، نخلها ايستادهاند، خدايا ! فردا چه خواهد شد…
خدايا چه ميشود اگر خورشيد بر سرزمين طلايي “خرمشهر” فرود آيد و بر دستان زنان و مردانش بوسه زند، سزاوارست اگر ماه بر پيشاني اين سرزمين سجده كند.
خدايا سزاوارست اگر ستارهها يكي يكي بر زمين آيند تا در برابر عظمت فرزندان اين خاك كرنش كنند.
روبروي مسجد جامع خرمشهر، ايستادهام چه رازها در خود دارد و چه سكوتي كه سرشار از ناگفتههاست، چه ايثارها به ياد دارند، احساس ميكنم ديوارهاي مسجد نيز خاضعانه در برابر صبوري دادن سرزمين آتش و خون تعظيم ميكند.
چه عظمت باشكوهي، چه لحظه فراموشنشدني، و چه لبخند زيبايي است كه روز و آفتاب بر شهيدان روا ميدارند. چه زيباست شكوه باران كه قامتش را براي شهيدان خم ميكنند.
خدايا! كجايند آن مردان به ادعايي كه از نور هديه ميچيدند.
كجاست فرياد الله اكبر مردان خدايي كه قلب دشمن را ميشكافتند.
خدايا! صداي گلوله رانشنيدهام، صداي زوزه خمپاره رانشنيدهام.صداي سوت نارنجك را نشنيدهام، رد گل آلود پاي دشمن را نديدهام اما به ياد دارم غارت خانه و كاشانه مردم را … چگونه ميتوان از ناجوانمردي سيمهاي خاردار و ميدان مين نگفت.
چگونه ميتوان كتاب تاريخ را بست و نگفت كه دشمن چگونه به خود اجازه داد شهري را ويران، مادري را منتظر و فرزندي را از خانهاش بيرون كند.
چگونه ميتوان آرام نشست و بر سوگ “لالههاي سرخ"با باران همراه نشد.
خدايا!
اين قطار قديمي در بستر موازي كدام تكرار خواهد ايستاد … نكند توقف و ماندن ما بهانهاي براي سوار شدن بر قطار تكرارها شود و ما غافل از شهدا فقط تصوير آنها را قاب و طرح جادهها ببينيم. چقدر فاصله افتاده بين ما و خرمشهر…
اما نه! انگار همين ديروز بود كه نخلها هم، آهنگ رفتن داشتند و لحظههاي پر از دوست داشتن در تمام زمان جاري بود و همه در جستجوي شهادت!
رفاقت بود و رفاقت و رقابت معنا نداشت…
خدايا! چگونه ميتوان اين همه عظمت را فراموش كرد كه تاريخ در برابر آن سر تعظيم فرود آورده است.
نميتوانم از سربازي نگويم كه زمان را با سرعت نگاهش ميكاويد، آخر صداي كودكي از زير آوار به گوش ميرسيد و آنسوتر … خمپاره بود و آتش!
سرباز نيز در كمين لحظهاي براي نجات! زمان را جستجو ميكرد و لحظهاي از كودك چشم بر نميداشت … مگر باران وقت باريدنش بود!
خدايا! حال چگونه ميتوان از جلال و شكوه شبهاي “مسجدجامع” نگفت و دم نياورد. چگونه ميتوان در برابر بزرگي مردان و زنان اين سرزمين سكوت كرد و هيچ نگفت! مگر ميشود؟ چگونه ميتوان در قطار قديمي تكرار در خطوط موازي ماندن و رفتن، در جا زد و در برابر مردمي كه به زيبايي ايستادند، ساكت ماند!
خدايا! به من ارزاني دار آن تواني را كه بتوانم جاري كنم آنچه را كه گذشت.
اكنون صداي نيايشهاي محمد،بهنام ، سجاد و.. است كه در كوچههاي خرمشهر جاري و ساري است.
خدايا! چگونه ميتوان از بال كبوتران كه التماس رفتن داشتند، نگفت و پروازشان را نستود. به يقين هيچ كس نميتواند از اين عبور كند كه در هيچ سنگري نشاني از “ورود ممنوع"نبود و خط سادگي خط همه عاشقان اين سرزمين بود…
نميتوان از اين گذشت كه نوجواني به مادرش التماس ميكرد “خرمشهر” تنهاست، بايد بروم، رفت اما ماند و جاودانه شد…
چگونه ميتوان از “بهنام محمدي” نوجواني كه با تمام وجودش با تمام ايمان و اعتقادش از سرزمين و آرمانهايش دفاع كرد بيآنكه ادعايي كند … نگفت. بايد اور ا ستود كه پرواز پرنده ستودني است.
او “آزادي” را نثار دستهاي ناتوان پيرمردي كرد كه در پشت نگاه سراپا مهربانياش تنها دارايياش را هديه داد.
او “شجاعت"را نثار مادري كرد كه تنها اميد زندگياش را تقديم كرد.
آري! چگونه ميتوان سكوت كرد و نگفت كه 45″ روز ” مقاومت يعني شكستن دشمن، يعني عشق و ايمان، يعني اعتقاد، يعني رستن از اسارت دنيا و پيوستن به حق … آزادي به معناي مطلق كلمه!
با تمام وجود،
تنها ميتوان گفت “خرمشهر را خدا آزاد” كرد…
و تنها ميتوان گفت: اي جادههاي سخت ادامه، ما را لياقت رفتن نيست…؟
ياد همه شهدا به ويژه شهداي سوم خرداد خرمشهر گرامي وجاودان باد.
پيام حضرت امام خميني قدس سره به مناسبت عمليات بيت المقدس و فتح خرمشهر
بسم الله الرحمن الرحيم
با تشکر از تلگرافاتي که در فتح خرمشهر به اين جانب رسيده است، سپاس بي حد بر خداوند قادر که کشور اسلامي و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنايت و حمايت خويش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصيب ما فرمود؛ و اين جانب با يقين به آن که «مَا النصرُ اِلاّ مِن عندِ الله» از فرزندان اسلام و قواي سلحشور مسلح که دست قدرت حق از آستين آنان بيرون آمد و کشور بقية الله الاعظم ارواحنا لمقدمه الفدا را از چنگ گرگان آدمخوار که آلت هايي در دست ابرقدرتان خصوصاً امريکاي جهانخوارند، بيرون آورد و نداي «الله اکبر» را در خرمشهر عزيز طنين انداز کرد و پرچم پرافتخار «لا اله الا الله» را بر فراز آن شهر خرم که با دست پليد جنايتکاران غرب به خون کشيده شده و خونين شهر نام گرفت، - به اهتزاز در آورد – تشکر مي کنم و آنان فوق تشکر امثال من هستند.
آنان به يقين مورد تقدير ناجي بشريت و برپا کننده ي عدل الهي در سراسر گيتي روحي لتراب مقدمه الفدا مي باشند. آنان به آرم «ما رميتَ اِذ رميتَ و لکنَّ الله رَمي» مفتخرند. مبارک باد و هزاران بار مبارک باد بر شما عزيزان و نورچشمان اسلام اين فتح و نصر عظيم که با توفيق الهي و ضايعات کم و غنايم بي پايان و هزاران اسير گمراه و مقتولين و آسيب ديدگان بدبخت که با فريب و فشار صدام تکريتي اين ابرجنايتکار دهر به تباهي کشيده شدند، سرافرازانه براي اسلام و ميهن عزيز افتخار ابدي هديه آورديد و مبارک باد بر فرماندهان قدرتمند که فرماندهان چنين فداکاراني هستند که ستاره درخشنده ي پيروزي هاي آنان بر تارک تاريخ تا نفخ صور نورافشاني خواهد کرد و مبارک باد بر ملت عظيم الشأن ايران، اين چنين فرزندان سلحشور جان بر کفي که نام آنان و کشورشان را جاويدان کردند و مبارک باد بر اسلام بزرگ اين متابعاني که در دو جبهه ي جنگ با دشمنان باطني و دشمن ظاهري پيروزمندانه و سرافراز امتحان خويش را دادند و براي اسلام سرافرازي آفريدند و هان اي فرزندان قرآن کريم و نيروهاي ارتشي، سپاهي، بسيجي، ژاندارمري، شهرباني و کميته ها و عشاير و نيروهاي مردمي داوطلب و ملت عزيز، هشيار باشيد که پيروزي هر چند عظيم و حيرت انگيز است، شما را از ياد خداوند که نصر و فتح در دست اوست غافل نکند و غرور فتح، شما را به خود جلب نکند که اين آفتي بزرگ و دامي خطرناک است که با وسوسه ي شيطان به سراغ آدم مي آيد و براي اولاد آدم تباهي مي آورد و من با آن که به همه ي شما اطمينان تعهد به اسلام دارم، از تذکري که براي مؤمنان نفع دارد بايد غفلت نکنم، چنانچه از نصيحت به حکومت هاي همجوار و منطقه دريغ ندارم و آنان مي دانند امروز با فتح خرمشهر مظلوم، دولت و ملت پيروزمند ما از موضع قدرت سخن مي گويند و من به پيروي از آنان به شما اطمينان مي دهم که اگر از اطاعت بي چون و چراي امريکا و بستگان آن دست برداريد و با ما به حکم اسلام و قرآن کريم رفتار کنيد، از ما جز خير و پشتيباني نخواهيد ديد و شما بدانيد آن قدر که ابرقدرت ها از صدام اين نوکر چشم و گوش بسته پشتيباني کردند، از شماها که قدرت هاي کوچک و حکومت هاي ضعيف هستيد، پشتيباني نمي کنند و شما عاقبت اين جنايتکار و هم قطار جنايتکارش شاه مخلوع را به عيان ديده ايد.
قدرت هاي بزرگ پيش از آن که از شما استفاده نمايند، از شما طرفداري نمي کنند و شماها را براي منافع خويش به هلاکت مي کشند و من نصحيت برادرانه به شما مي کنم که کاري نکنيد که قرآن کريم براي برخورد با شما تکليف نمايد و ما به حکم خدا با شما رفتار کنيم، و يقين بدانيد که امثال حسني مبارک مصري و حسين اردني و ديگر هم جنايتکاران آنان براي شما نفعي ندارند و دين و دنياي شما را تباه مي کنند و اگر با نشست هاي خود بخواهيد «طرح کمپ ديويد» يا فهد را که مرده اند، زنده کنيد – که ما خطر بزرگ براي کشورهاي اسلامي خصوصاً حرمين شريفين مي دانيم – اسلام به ما اجازه سکوت نمي دهد و اين جانب در پيشگاه مقدس خداوند تکليف الهي خود را ادا نمودم، اکنون دست تضرع و دعا به سوي خالق يکتا بلند کرده و براي قواي مسلح اسلام و فداکاران قرآن کريم و ميهن عزيز ايران دعا مي کنم و سلامت و سعادت و پيروزي آنان را خواستار هستم. سلام و درود بي پايان بر فرماندهان قواي مسلح و بر رزمندگان فداکار و بر ملت دلير ايران عزيز و سرشار از شادي ها.
والسلام علي عباد الله الصالحين
روح الله الموسوي الخميني
سوم خرداد ماه 1361
بيداري شب
آقای حاج کریم مباشر می گفت: مرحوم پدرم فقط چهار پنج سال از آقای آقا شیخ مرتضی زاهد کوچکتر بود، و یکسال قبل از وفات ایشان از دنیا رفت. خانه پدر بزرگم در محله حمام گلشن در همین کوچه ی آقاشیخ مرتضی بوده و مرحوم پدرم از همان نوجوانی و جوانی با جناب شیخ آشنایی و علاقه و ارادت داشته است.
مرحوم پدرم می گفت: من پانزده شانزده سالم بود که شبی احتیاج به غسل پیدا کردم. در آن زمان، برق و این طور چیزها نبود، و من دقت نکردم چه ساعتی از شب است. برای رفتن به حمام از خانه بیرون آمدم، وقتی از جلوی خانه ی مرحوم مجد الذاکرین- پدر آقاشیخ مرتضی- رد می شدم، صدای خفیفی از درون خانه شنیده می شد. شب بود، و همه جا ظلمت و خاموشی بود، و من کنجکاو شدم، ببینم این صداهای خفیف در این ساعت از شب برای چیست؟ مثلاً نکند دزدی آمده باشد.
به کنار در رفتم، و گوشم را تیز کردم. صدای آشنایی می آمد. صدای مناجات و گریه آقاشیخ مرتضی بود. ایشان آمده بود، در دالان خانه در جایی که مزاحم اعضای خانه نباشد، به نماز ایستاده بود، و با حالتی خاص با گریه و زاری با خدا مناجات می کرد. آقاشیخ مرتضی در آن زمان در حدود بیست سال داشت، و بعد من آن شب به جلوی حمام قبله رفتم، ولی دیدم هنوز حمام را باز نکرده اند، و من خیلی زود آمده ام. به خانه بازگشتم، و مقداری هم خوابیدم، و دوباره بلند شدم، و به سوی حمام راه افتادم. بعد از استحمام وقتی به جلوی خانه آقاشیخ مرتضی رسیدم، دوباره ناخودآگاه و از روی کنجکاوی به ذهنم آمد که ببینم در این ساعت ایشان در چه حالی است،گوش سپردم، باز شنیدم که آقاشیخ مرتضی همچنان در حال نماز خواندن و عبادت و دعا است.
آخوندي كه كاسه سرش را با سرنيزه جدا كردند
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق به نقل از حوزه نفيسه، شیخ محمدحسن شریف قنوتی که در روزهای آغازین جنگ به « شیخ شریف » شهرت یافت به تاریخ ۳ تیر ۱۳۱۳ در روستای قصبه از توابع اروندرود آبادان متولد شد. شیخ در دوران کودکی به کسب علوم و معارف دینی روی آورد و مقدمات اسلام را نزد عمویش عبدالستار اسلامی آموخت و سپس ادامه دروس حوزوی را در حضور عبدالرسول قائمی در آبادان فراگرفت.
سپس برای تکمیل تحصیلات حوزوی وارد حوزه علمیه قم شد و محضر درس آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی و نیز امام خمینی (س) را درک کرد و تا مرتبه اجتهاد پیش رفت.
وی مبارزات سیاسی خود را از زمان فعالیت فدائیان اسلام آغاز نمود و همکاری های اندکی با آن گروه، به ویژه شهیـد سیـد مجتبی میرلوحی ( نواب صفوی ) داشت.
با شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی در ۱۳۴۲، فعالیت های سیاسی شریف قنوتی شدت بیشتری یافت. او با وجود جو خفقان حاکم در زمان پهلوی، در مساجد به سخنرانی و افشاگری می پرداخت و آشکارا به دفاع از امام خمینی پرداخته و اعلامیه ها و رساله ایشان را با یاری دیگر همرزمانش در بین مردم توزیع می کرد.
محمدحسن شریف قنوتی در ۱۳۵۵ خانواده اش را به بروجرد انتقال داد و خود با استفاده از نام مستعار « شریف طبع » فعالیت های سیاسی اش را ادامه داد.
شید شریف قنوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اردکان فارس رفت و بنا به درخواست مردم منطقه مسئولیت نمایندگی شورای شهر را عهده دار شد و با یاری آیات بهاءالدین محلاتی و عبدالرحیم ربانی شیرازی به فعالیت های عمرانی و اجتماعی مشغـول گردید. در اوایل سـال ۱۳۵۹ به بروجرد رفت و به عنوان نماینده ویژه دادستان انقلاب اسلامی بروجرد مشغول خدمت شد.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شیخ ابتدا ستاد کمک رسانی به مناطق جنگی جنوب و غرب کشور را در بروجرد به راه انداخت و در ۳ مهر ۱۳۵۹ با کاروان آذوقه اهدایی مردم بروجرد به خرمشهر اعزام گردید.
پس از بازگشت ، در بسیج نیروهای مردمی و اعزام آنان به جبهه های نبرد فعال شد. در اواسط مهر به همراه تشکلی از جوانان بروجرد به خرمشهر رفت و خود لباس رزم پوشید و با تشکیل گروه های چریکی الله اکبر و گروهان های مقاومت، خرمشهر را برای چندمین بار از خطر سقوط حتمی نجات داد.
شیخ شریف علاوه بر فرماندهی برخی از محورها در خرمشهر و هدایت نیروها، مسئولیت تأمین مهمات نیروها را هم عهده دار بود. در روز ۲۴ مهر ۱۳۵۹، وی به هنگام رساندن مهمات به یکی از نقاط درگیری در خیابان چهل متری خرمشهر، به مقر عوامل بعثی وارد شد. نیروهای بعثی وانت ایشان را زیر رگبار گلوله بستند.
سرانجام شیخ بر اثر اصابت گلوله به آرنج ها و زانوها و گردن از پای درآمد. وقتی شیخ شریف روی زمین افتاد، دشمنان خود را به او نزدیک کرده و با استفاده از سرنیزه فرق سرش را شکافتند و کاسه سرش را جدا کردند.
روحمان با یادش شاد
شیخ محمدحسن شریف قنوتی
شیخ محمدحسن شریف قنوتی
شیخ محمدحسن شریف قنوتی
شیخ محمدحسن شریف قنوتی(با عینک در تصویر مشخص هستند)
شیخ محمدحسن شریف قنوتی
شیخ محمدحسن شریف قنوتی(سمت چپ تصویر)
شیخ محمدحسن شریف قنوتی (نفر چهارم از راست)
شیخ محمدحسن شریف قنوتی(نفر وسط)
شیخ محمدحسن شریف قنوتی
شیخ محمدحسن شریف قنوتی(نفر اول از راست)
شیخ محمدحسن شریف قنوتی
شیخ محمدحسن شریف قنوتی
شیخ محمدحسن شریف قنوتی در کنار فرزندانش
شیخ محمدحسن شریف قنوتی(نشسته نفر دوم از راست)
شیخ محمدحسن شریف قنوتی(در کنار فرزندانش)
مراسم ختم شیخ محمدحسن شریف قنوتی
منبع : http://www.mashreghnews.ir
حيات احمد
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم:
خداوند از هركس درباره زيردستش مي پرسد كه آيا وي را نگه داشته يا ضايع گذاشته است تا آن جا كه از مرد درباره اهل خانه اش پرسش مي كند.
حديث 702 نهج الفصاحه
درباره فرمانده شهيد مسعود منفرد نياكي :
در گرماگرم عمليات بيت المقدس، دختر شهيد نياكي به علت بيماري در بستر مرگ افتاد. خانواده شهيد نياكي از او مي خواهند كه براي ديدن فرزند رو به موتش جبهه را رها كرده و به تهران بيايد و ديدار آخريني با دخترش داشته باشد. شهيد نياكي در جواب همسرش چنين جوابي مي دهد: «اين سربازاني كه هم اكنون در مصاف دشمن بعثي هستند همه فرزندان من هستند. من وظيفه دارم در كنار آنها باشم و همراه آنها بجنگم و همراه آنان دشمن را ناكام و پيروزي را براي اسلام و مردم فداكار خود به ارمغان بياورم.»
مردان دشت نور صفحه 29
گفتمان امام هادی(علیهالسلام) ، قلب گفتمان غرب را هدف گرفته است
ترویج فرهنگ عمیق و پربار شیعی همواره از بهترین گزینهها برای مقابله با هجمه علیه مقدسات بوده است. اهمیت این نکته موضوعی است که در گفتو گویی با حجتالاسلام و المسلمین«علیرضا پناهیان» مدرس حوزه و دانشگاه به شرح آن پرداخته شده است.
به نظر شما چرا از میان ائمهی بزرگوار ما و در واقع معصومین ما هجمههای این دو سه ماه روی امام هادی(علیهالسلام) متمرکز شده است؟
در ابتدا اجازه دهید یک پاسخ کلی خدمت شما عرض کنم و آن این که اساساً وقتی دشمنان با توجه به برخی جزییات به مقدسات ما حمله میکنند و تکتک امامان ما را مورد هجمهی خاص قرار میدهند، این نشان دهندهی این است که دین اسلام و به تعبیر دقیقتر اسلام ناب جایگاه بسیار خوبی در میان مردم جهان پیدا کرده و طبیعتاً هر قدر بر عزت اسلام افزوده بشود، به مقدسات دینی ما با توجه به برخی از جزییات خاص بیشتر هجمه خواهد شد.
نکتهی دوم این که این نشان دهندهی زبونی آنها است که در مقام هجمه از روشهای توهین و تمسخر استفاده میکنند و این که برای مقابله کردن راه چارهی دیگری برای خودشان پیدا نمیکنند.
شاید یک دلیل دیگر هم این باشد که در حقیقت تشیع از زمان امام هادی(علیهالسلام) به بعد رونق ویژهای پیدا کرد و سختترین امتحانهای خود را پشت سر گذاشت. شیعیان به جایی رسیده بودند که امامت امام جواد(علیهالسلام) را در 9 سالگی پذیرفتند و توانستند از امتحان ولایتعهدی امام رضا(علیهالسلام) عبور کنند. چون میدانید بعضیها در همان مقطع 7 امامی شدند. حصرها و محدودیتهای امام هادی(علیهالسلام) را توانستند بپذیرند و از این مرحله عبور کنند.
در این زمان میتوان گفت شیعه به بلوغ خاصی رسیده که چند سالی، یعنی بسیار کمتر از نیم قرن بعد از زمان امام هادی(علیهالسلام) دوران غیبت آغاز میشود. سند بسیار با عظمت زیارت جامعه مربوط به امام هادی(علیهالسلام) است که میتوان آن را مانیفست شیعه نامگذاری کرد و برای شیعیان چیزی بیشتر از مانیفست و مرامنامه است و در واقع جمعبندی کنندهی تمام آموزههای ولایی است که در زمان ائمهی هدی و قبل از آن و قبل از امام هادی(علیهالسلام) بیان شده بود. نقش ویژهی امام هادی(علیهالسلام) در نهایی کردن جامعهی شیعی اعم از فکر و فرهنگ تا احکام و آداب و رسوم نقش ویژهای است. چه بسا دشمنان با توجه به این نقش ویژه هدفشان را مورد هجمه قرار دادند.
حضرتعالی میفرمایید که گفتمان امام هادی(علیهالسلام) در واقع قلب گفتمان غرب را هدف گرفته وبه همین دلیل هجمهها به سوی این بزرگوار است؟
عرض بنده این است که در حال حاضر مهمترین تهدید برای تمدن غرب، قرائت شیعی از اسلام است و امام هادی(علیهالسلام) در نهایی کردن این قرائت که قرائت اصیل اسلامی است و مبین اسلام ناب، نقش ویژهای داشتند، از این رو آنها با اسلام آمریکایی و اسلام غیر ولایی کاری ندارند، مشکل آنها با اسلام ولایی است، این اسلام ولایی را در مقام جمعبندی عرض میکنم. باز هم نمیخواهم تمامی زحمات امامان معصوم(علیهمالسلام) قبل از امام هادی(علیهالسلام) را نادیده بگیرم، بلکه در مقام جمعبندی و یکپارچهسازی و عبور شیعه از آخرین امتحانهای الهی باید برای امام هادی(علیهالسلام) نقش ویژهای قائل شد. شاید دشمنان ما هم به دلیل نقشهای کلیدی است که به ایشان هجمهی خاصی داشتند.
مردم و علمای ما در قبال این هجمهها و هم بزرگداشت ائمه و میراث بر جا مانده از آنان مانند جامعهی کبیره چه وظیفهای دارند؟
میراث گرانبهای امام هادی(علیهالسلام) یعنی زیارت جامعهی کبیره باید بیش از پیش مورد توجه ما قرار گیرد. ائمهی هدی(علیهمالسلام) همیشه با مظلومیت خود توجه انسانهای عاقل و عاشق را به معارف دینی جلب کردند. این بار هم باید بر اساس «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد»، ما به بهانهی این هجمهها که بر امام هادی(علیهالسلام) رفته به قدردانی بیشتر از میراث گرانبهای ایشان، یعنی زیارت جامعه بپردازیم. زیارت جامعه زیارتی است که امام (ره) هر روز آن را قرائت میکردند و این مداومت و مراقبت ایشان به عنوان بنیانگذار انقلاب و بزرگمقدمهساز ظهور حضرت و کسی که بعد از 1400 سال اسلام را از غربت نجات داد، باید برای ما معنادار باشد. فرهنگ ولایی که امروزه پشتیبانی کننده از ولایت فقیه که رکن اساسی نظام است به حساب میآید، باید در جامعهی ما مطرح شود و هیچ چیز مانند جامعهیکبیره نمیتواند این فرهنگ ولایی را تقویت و تعمیق ببخشد. جدا از این که طبیعتاً روشنگری در مقابل هجمهیدشمنان در عرصهیبینالمللی وظیفهی تمام کسانی است که توانایی در این زمینه دارند و توانایی چندان بالایی هم نمیخواهد.
بفرمایید برخورد سریع و قاطع علمای ما چه قدر میتواند در تکرار نشدن چنین وقایعی مؤثر باشد و یا به نظر شما اصلاً برخورد سریع و قاطع لازم است؟
البته اگر علما صلاح بدانند، در هر سطحی برخورد خواهند کرد؛ حالا چه علنی، چه با فعالیتهای سازماندهی شده، ولی به هر حال اقدامها در مقابل دشمنان گاهی از اوقات باید بسیار با شور و هیجان همراه باشد و توأم با یک عملیات گسترده برضد یک رفتار غلط دشمن صورت بگیرد. گاهی از اوقات هم باید با بیاعتنایی از کنار برخی رفتارهای غلط آنها گذشت تا از بزرگنمایی عمل زشت دشمن جلوگیری کرد. نه این که اهانتها و هجمهها نادیده گرفته شود، اما بالاخره در هر موقعیتی و در برخورد با هر رفتار غلطی باید سیاست خاصی در نظر گرفته شود. بهترین برخورد، برخوردی است که از میان بدنهی جامعه، بدنهی روشنفکر جامعه، طلاب و دانشجویان صورت بگیرد، طبیعتاً هر موقع علما هم احساس نیاز بکنند به میدان خواهند آمد.
منبع :www. 589.ir
حيات احمد
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم:
بهترين كارها در نزد خدا آنست كه بينوايي را سير كنند،يا قرض او را بپردازند،يا زحمتي را از او بردارند.
حديث 76 نهج الفصاحه
درباره فرمانده شهيد علي صياد شيرازي:
كمك به آدم هاي مستحق، كار همشيگيش بود يك سوم حقوقش را به من مي داد براي خرجي،بقيه اش را صرف اين جور كارها مي كرد.
چهل پنجاه روزي از شهادتش مي گذشت كه چند نفري آمدند خانه مان. مي گفتند «ما نمي دانستيم ايشون فرمانده بوده. نمي شناختيمش. فقط مي اومد به مان كمك مي كرد و مي رفت. عكسش رو از تلويزيون ديديم.»
جلد 11 يادگاران،خاطره 67
شب ها برای نماز مرا بیدار می کنند
مرحوم شیخ خود نقل فرموده بود:شب ها برای عبادات سحری مرا صدا می زنند.یک شب می گویند :مرتضی بر خیز! یک شب دیگر می گویند:شیخ مرتضی ،وبالاخره یک شب صدا می زنند:آقا شیخ مرتضی،ومن وقتی دقت می کنم می بینم این ها به روزمن بستگی دارد. هر روز که من در رفتار واعمالم دقت بیشتری می کنم ،زیاد تر مواظب هستم.در بیدار شدن با احترام بیشتری رو به رو هستم.
بار دیگری گفته بودند:مرا شب ها با کوبیدن کوبه ی در بیدار می کنند. صدای کوبه ی در بسیار شدید است ،ومن به سرعت بیدار شده و از جا برمی خیزم ؛ اما این صدا با همه ی شدت، هیچ کس دیگری را بیدار نمی کند.
مژده يار
باد بهار مژده ديدار يار داد
شايد كه جان به مقدم باد بهار داد
بلبل به شاخ سرو در آواز دل فريب بر دل نويد سرو قد گلعذار داد
ساقي به جام باده در آن عشوه و دلال آرامشي به جام من بي قرار داد
در بوستان عشق نشايد غمين نسشت بايد كه جان به دست بتي مي گسار داد
شيرين زبان من گل بي خار بوستان جامي ز غم به خسرو ،فرهاد وار داد
تا روي دوست ديد دل جان گداز من
يك جان نداد در ره او صد هزار داد
ديوان امام
بهجت عارفان
متن زیر حاصل گفت و گوی حسن صدرایی عارف با حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی بهجت درباره
سیره پدرشان آیت الله العظمی بهجت(ره) و حالات معنوی و سلوک فردیشان در دوران کودکی تا جوانی می باشد که به مناسبت سومین سالگرد ارتحال آن عارف وارسته و عالم مجاهد منتشر می گردد.
میخواهیم بهطور خاص به دوران جوانی مرحوم آیتالله بهجت بپردازیم.
دوران کودکی ایشان را نمیشود از دوران جوانیشان جدا کرد؛ البته خصیصه ایشان این بود که هرگز از خودشان نميگفتند؛ و این را که در دوران کودکی چه کردم و چه شده بود بیان نمیکردند؛ به ندرت پیش میآمد که چیزی را با ما، در میان بگذارد؛ لذا مجبور بودیم با برنامه خاصی یا نقشه کشیدن از ایشان حرف بكشيم.
از تولد ایشان شروع کنیم. برخی نقلها راجع به نامگذاری ایشان مطرح كردهاند. تا چه اندازه درست است؟
پدر ایشان، در کودکی، بر اثر بیماری وبا یا طاعون در حال فوت بودند و همه از او سلب امید میکنند، که ناگاه ندایی میشنود که رهایش کنید، او پدر محمدتقی است. همین باعث به هوش آمدنش میشود و بهبودی کامل پیدا میکند، بزرگ میشود و ازدواج میکند. تمام این قضایا از ذهنش میرود؛ تا اینکه دو پسر به نامهای «محمد مهدی» و«محمد حسین» و یک دختر به دنیا میآیند، هنگامی که پسر سومش میخواسته به دنیا بیاید، به یاد آن ماجرا میافتد؛ لذا اسم پسر سومش را محمدتقی میگذارد، اما این پسر در هفت سالگی در حوض خانه غرق میشود و از دنیا میرود. این مصیبت خیلی برای خانواده گران تمام میشود، نذر و نیازهای فراوانی میکنند تا خدا فرزندی عنایت کند که بماند. ناگفته نماند که مادر حاج آقا، خانمي صالح بوده است؛ طوری که از منزل تا مسجد سوره یاسین را از حفظ میخوانده است. حاج آقا بعد از حدود یک سال یا بیشتر که الان یادم نیست، بعد از محمدتقی به دنیا میآید؛ بهخاطر همین اسمش را محمد تقی ثانی میگذارند. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی، طعم تلخ یتیمی را چشید و خواهرش او را بزرگ كرد.
جریان «محمدتقی» و نامگذاری را خود ایشان قبول داشتند؟
یکی از آقایان از ایشان پرسید که آیا درست است در آن عوالم به پدر شما گفتند که ایشان را رها کنید، پدر محمد تقی است؟ گفت: «بله، یک محمد تقی بود که در هفت سالگی غرق شده است.» با این تعبیر میخواستند…
به تعبیر ما بپیچانند.
البته برای ما مسلم شد که ایشان خودشان میدانند. درباره بعضي موضوعات هنگامی که اصرار میکردیم، میگفت قرار نیست که انسان هرچه را میداند، بگوید!
به مادر صالح ایشان اشاره کردید. از کربلایی محمود، پدر آیتالله بهجت بگویید.
پدر ایشان از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق كارهاي مردم میپرداخت و اسناد مهم و قبالهها به امضاي ایشان میرسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بود و مشتاقانه در مراثی اهل بیت (علیهم السلام)، بهویژه حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) شعر میسرود؛ مرثیههای جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد است. از جمله این شعر: امشبی را شه دین در حرمش مهمان است، مکن ای صبح طلوع/// صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است، مکن ای صبح طلوع.
با توجه به اینکه ایشان از کودکی قرآن و ادبیات فارسی و علوم دینی را فراگرفتهاند، آیا گزارشهایی از حالات دینی و معنوی ایشان در آن دوران دارید؟
ایشان ویژگیهای خاصی را در دوران طفولیت داشتند؛ یکی از علاقه مندان آقا از مادرشان نقل میکردند که وقتی 10 ساله بودند، مسائل شرعی بانوان را با جدیت خاصی بیان میکردند. افرادی که در آن دوران با ایشان هم مکتبی بودند، میگفتند ایشان در مدرسه بسیار جدی بود و تمام بچههای هم مکتبی را منظم میکرد. در درس خواندن هم بسیار جدی وارد میشده است.وقتي بر فراز مسجد فومن اذان ميگفته است صدای اذانش را همگان میشنیدند، علاقه شدیدی به اذان گفتن داشت؛ هنگام شهادت حضرت علی (علیهالسلام) با سوز و گداز خاصی اذان میگفت.
جرقههای اولیه نور و معنویت، چگونه یا به دست چهکسی درون ایشان زده شد؟
ایشان در همان زمان 10 سالگیشان، نیم ساعت قبل از نماز، پشت در خانه امام جماعت که سید بزرگواری بودند، حاضر میشدند و با هم به مسجد ميرفتند. به احتمال قوی، از همین نمازها و تقيد خاص به نماز و عبادت است که جرقههای روشنایی انوار الهی در وجودش پیدا میشود و سلوک ایشان، به دست آن امام جماعت رقم میخورد. آقا نقل میکردند « من وقتی پدرم میرفت به دیدار امام جماعت، من هم با پدرم میرفتم»، پدرآقا طبع شعر عجیبی داشته و خود آقا هم قصیدهای داشته است آن را برای امام جماعت میخواند و مورد تشویق امام جماعت واقع میشود. ايشان مشوقش برای تحصیل و سیر عبودیتش را ادای یک نماز صحیح در کودکی و ذهن خالی شده از یاد غیر خدا میدانست که او را بهسوی اهل بیت و خدایی شدن کشاند.
یعنی از همان دوران کودکی، حالات معنوی را بههمراه داشتند؟
وقتی رحلت کردند، در همان هفته اول یکی از آقازادههای علمای نجف آمد برای عرض تسلیت. مرا صدا کرد و گفت 50 سال پیش مطلبی شنیدم میترسم با خودم دفن شود و کسی اطلاع نداشته باشد؛ بعد ادامه داد: آقای قوچانی به من گفت: «سر اینکه آقای بهجت از دیگران متمایز بود، یک کلمه بود؛ آن هم اینکه آقای بهجت سالها قبل از بلوغش، چشمانش در اثر عبادت باز شده است.» دیگران در مراتب سیر معنوی باید پله پله بالا بروند اما ایشان چون سبک بود، پرواز میکرد. ایشان براثر عبادت، سالک مجذوب شده بود. این حرف را خیلی از ایشان میشنیدیم؛ ولی از آنجایی که «من» نداشت، باور نمیکردم. در صورتی که همه میگفتند آقا خودش را میگوید، میگفت: «کسی را میشناسم که از دوران کودکی، خدا توفیق معصیت به او نداد.»
ماجرای عزیمت ایشان به کربلا چگونه بوده است؟
قریب یک سال قبل از رفتن به کربلا، یکی از اعیان فومن اصرار میکند تا آقا را با هزینه خودش به کربلا ببرد و اجازه سفر آقا را از پدرشان میگیرند و حرکت میکنند، وقتی که به شهر همدان میرسند، یکی از اقوام آنان را مطلع ميكند که مرز عراق و ایران را بستهاند و کسانی که میخواهند عبور کنند، حتما باید گذرنامه داشته باشند؛ لذا بر میگردند. هنگام برگشتن به قم میرسند، آقا نقل میکردند «بعد از زیارت به مدرسه فیضیه رفتم، در آنجا آشیخ محمد جعفر اراکی را دیدم که تفسیر جامعی از حوزههای قم و نجف را به من گفت و گفت که اگر میخواهی بهجایی برسی، باید بروی نجف؛ چون حوزه علمیه قم تازه تأسیس شده و معلوم نیست که رضاخان اجازه درس خواندن را در ایران به شما بدهد یا ندهد.» بالاخره بعد از سفر ناموفق به فومن میرسند؛ با رايزني یکی از اهالی فومن گذرنامه آقا را درست میکنند و مشکل عزیمت به کربلا مرتفع میشود. بعد از این است که با اطمینان قلبی بیشتر، تقریبا در 14 سالگي برای تکمیل دروس حوزوی عازم عراق میشود.
گويا که در کربلا دروس را با اهتمام و جدیت ویژهای دنبال ميكردهاند.
ایشان از همان دوران کودکی و نوجوانی به درس خواندن علاقهمند بود و معتقد بود که طلبه باید چنان درس بخواند که بتواند در آخر سال استاد همان درس شود و همان کتاب را تدریس کند. اگر نتوانست دوباره باید برگردد بخواند و چون در کربلا از وجود اساتید برجستهای بهرهمند بود، با سرعت فوق العادهای مشکلات درسی را برطرف کرد.
آشیخ علی گلپایگانی از شاگران آخوند خراسانی، یک روز برای وضو گرفتن به در حجره آقا ميآيد و به ایشان میگوید کتابِ «الکتاب» سیبویه را دارید؟ ایشان میآورد و همان جا بحث علمی آشیخ علی گلپایگانی با آقا بالا میگیرد. طلاب مدرسه بادکوبهای کربلا به دور اینها حلقه میزنند و آشیخ علی سؤالی را که مدنظر داشتند از آقا میپرسند. وقتی که آقا جواب را میگوید، آشیخ علی گلپایگانی متوجه میشود که ایشان از چه علمیتی برخوردار هستند.
همان موقع عموی ایشان ساکن کربلا بودند، برخی از روی حسادتی که درباره آقا داشتند، جریان آشیخ علی گلپایگانی و آقا را خدمت عموی ایشان گزارش میکنند. این را از خود آقا شنیدم که میگفت: «خدا بیامرز عمو، دستش را زد روی دوشم و با تأسف گفت: چه آبرویي از ما بردهای.» و عبای خودش را به دوش میاندازد و میرود پیش آشیخ علی گلپایگانی برای عذر خواهی؛ اما آشیخ علی نه تنها احساس ناراحتی نکرده بود، بلکه میگوید بچههای خودم را سفارش کردم تا مانند او درس بخوانند و با او دوست بشوند.
غرض اینکه نظر ایشان این بود که طلبه بايد درس با دقت تمام بخواند شود که از طرفی عمر گذشتهاش را ضایع نکند و از طرفي ديگر پایههای علوم آیندهاش را قوی سازد.
در کربلا بیشتر از چهکسی تأثیر میپذیرفت؟
فرد خاصی مدنظر نیست. کربلا برای ایشان بهترین فتوحات را داشته است. درک بسیاری از مقامات عالیه از این ملجاء والا بوده است. همیشه ميگفت وقتی که از نجف به کربلا میآمدم، احساس میکردم به وطنم بازگشتم.
جد و جهد علمی را که به آن اشاره کردید، در نجف هم دنبال ميكردند؟
ایشان در نجف نیز توجه جدی به درس خواندن داشت. ايشان ميگفت درس آقا ضیاء عراقی را مدتی شرکت كرده است ولی چون خیلی آرام پیش میرود، استاد را عوض میکند و بعد هم خود آقای قاضی برای درس فقه از ایشان دعوت میکند. ولی خودشان در این زمینه فرمودند: «وقتی که دو جلسه در درسشان شرکت کردم، دیدم آیات باب الصلوه را میخواند و زار زار گریه میکند؛ لذا درس را ترک کردم» به تعبیر ما پیش خودش گفته است که این، فقه نمیشود. البته خودايشان ميگفت: «بعد از اینکه کلاس درس استاد را ترک کردم، ناراحت شدم.» ایشان در نجف خیلی محبوب و محترم بوده است، آقای شیخ محمد غروی نقل میکند که روزی ما از نجف به اتفاق برخی بزرگان با پای پیاده به طرف کربلا راه افتادیم. آنان در مسیر، گعده و مشاعره میکردند؛ ولی آقای بهجت به حال خودشان بودند.هنگام نماز صبح، همه با اینکه از نظر سنی از آقای بهجت بزرگتر بودند، به ایشان اقتدا کردند.
مراودات ایشان با مرحوم آقای قاضی همواره مورد توجه است. ایشان چگونه با مرحوم آیتالله قاضی آشنا شدند؟
آقا در این زمینه ميگفت: «زمانی که در کربلا بودم برادر آقای طباطبایی وقتی برای زیارت به کربلا میآمد، مهمان من میشد و او بود که اسم مرحوم قاضی را به من گفت.»
مرحوم آقای قاضی چلههای سنگینی برای شاگردانش تجويز ميكردند. به ایشان گفتم: آقا! به شما هم دستور و ذکر خاصی میگفتند که انجام دهید؟ ایشان گفت: «بله، شاید باشد.»؛ ایشان میگفت: آقای قاضی اواخر این را چند بار تکرار میکردند: اگر کسی ترک معصیت کند، دقت کند که انجام ندهد، اگر به مقامات اعلی عالیهای که برایش مقدر است نرسد، مرا نفرین کند. آقا میگفت: «وقتی رفتم پیش آقای قاضی، به من گفت که به چه کتابی مشغول هستید؟ گفتم پیش آقای شاهرودی سطح مشغول هستم.»
شنیده بودم که مرحوم قاضی، برای کلاسهای خصوصیشان خیلی سخت میگرفتند؛ بهطوری که میبایست شرکتکنندگان در درس خارج مشغول بوده باشند، اما ایشان را به راحتی میپذیرند، در صورتی که هنوز در دوره سطح مشغول تحصیل بودند. معلوم میشود که از نظر علمی درخشیده بوده و او را فاضل گیلانی صدا میزده است.
علت این نامگذاری چه بوده است؟
علت نامگذاری را از ایشان پرسیدم، گفت: یک دفعه در جلسه درس آقای قاضی که خودشان مسلط به ادبیات عرب بودند و دیوان شعر عربی هم دارند، حدیثی را میخواستند بررسی کنند که گیر کردند. من گرفتم و خواندم، بلافاصله مرحوم قاضی گفتند: «أشهد أنک فاضل.» از آن به بعد، او را فاضل گیلانی میگفت. ایشان میگفتند که در کربلا هممباحثهای داشتم که به علوم غریبه آگاهی کامل داشت. یکبار سؤالی در رابطه با خودم کردم که آیا مجتهد میشوم یا نه؟ رفیقم گفت: بله مجتهد میشوی، به شرطی که به نجف بروی.
نقل قولهای مختلفی درباره نامه پدر آقای بهجت به ایشان و منع کردنشان از حضور در كلاس درس آقای قاضی میشود. میخواهیم اصل مطلب را از شما بشنویم.
اصلا پدر آقای بهجت، آقای قاضی را نمیشناخت. مبنا باید مستند باشد. کسانی که استناد میدهند باید دقت داشته باشند، یکی از آقایانی که در درس آقای قاضی حاضر بوده است، در سفری که به مشهد مقدس میآید، تصادفا عموی مرا میبیند. بعد از آشنایی، به عمویم میگوید به پدرتان پیغام بدهید که مراقب آقای بهجت باشد. اگر مراقب نباشید احتمال دارد درویش شود. پدرش نامهای برای آقا مینویسد؛ برداشت آقا از نامه این بوده که مستحبات را نباید انجام دهد. بعد هم پیش آقای قاضی میرود. آقای قاضی میگوید مشکلی نیست، شما فقط سکوت را انجام بده. نامههای بعدی اینطور بوده که نماز شب را هم نخوان.خود ايشان ميگفت: بعد آقای شیخ محمد حسین غروی(کمپانی) آمد و گفت هنگامی که میخواهی نامه بنویسی، نامهات را بده در حاشیهاش چیزی بنویسم، ببینم پدرت چه مشکلی با نماز شب دارد. وقتی که من نامه را نوشتم، مرحوم کمپانی هم حاشیهای نوشتند؛ ولی ظاهرا نپذیرفته بودند. بعد از این نامه مرحوم کمپانی میگوید میخواستم تند بروم دیدم که این، پسر من است، او هم پدر این است، چیزی نگفتم. بالاخره ایشان درس مرحوم قاضی را نمیرفتند و همچنان به روزه سکوت خود ادامه میدهند تا زمانی که پدرشان از دار دنیا میروند.
با وجود اين، طبق گزارش بزرگانی مانند مرحوم قوچانی و علامه طهرانی و دیگران، حالات معنوی خاصي در همان دوران داشتهاند.
کارهایی مانند طی الارض و امثالهم برای عارف چیزي عادی است. مهمتر از همه اين است كه بصیرت داشته باشیم و به آنها محل نگذاریم. اگر به ما یک فندک بدهند، به این و آن نشان میدهیم؛ چه برسد به اینکه چشم بصیرت یا طی الارض داشته باشیم. ایشان هیچ چيزي را اظهار نکرد، الا اینکه آقا وقتی وارد نجف میشوند 18 ساله بوده است. در مدرسه سید محمد هاشم یزدی که مدرسه تمیزی بود، حجره میگیرد. اندازه حجرهها به قدری کوچک بوده که خود آقا ميگفت مریض شدم و آقای خویی و دیگران میآمدند جاي نشستن پیدا نمیکردند. با این حال، هرگز نمیبینیم که آقا از وضعیت مدرسه گلایه داشته باشد. وقتی خود من رفتم مدرسه و حجرهها را دیدم، خیلی تعجب کردم. بهتر بگویم، احساس کردم که زنگي در نجف بین قبر و دنیا است نه اینکه بین دنیا و آخرت باشد. تقریبا به اندازه دو قبر بوده است
منبع :WWW.598.IR
11 دليل براي تماشاي روزهاي زندگي
سرویس نقد رسانه پایگاه 598 - “روزهای زندگی” پرویز شیخ طادی کارگردان لایق سینمای کشور، این روزها در حالی در سایه فراموشی بسیاری از مخاطبین سینما و رسانه های انقلاب قرار گرفته است که بعنوان یکی از آثار جدی و قوی دفاع مقدس به حساب می آید. به همین منظور برآن شدیم در باب این ساخته پرویز شیخ طادی نکاتی را بیان نماییم که در ادمه می آید:
1. «روزهای زندگی» از انگشت شمارترین فیلم ها در مورد قطعنامه 598 است. در باب قطعنامه و حواشی آن، البته کم، ولی چیزهایی شنیده ایم. اما نسل سوم انقلاب هر قدر هم مطالعه داشته باشد، نخواهد توانست احساس رزمنده جنگ را در لحظه شنیدن پذیرش قطعنامه بچشد. اصولاً “چشیدن” با مطالعه به سختی حاصل می شود و این هنر است که این توان را دارد. روزهای زندگی این لحظات را می چشاند، با تمام احساس هم می چشاند.
2. در مورد دفاع مقدس فیلم های زیادی ساخته شده و می شود. حتی سینمای روشنفکری هم به سراغ این ژانر رفته است و البته همانطور که انتظار می رفت، با القای «پشیمانی» و «سرخوردگی» از جنگ و یا ادامه آن. حتی وقتی سینماگران ارزشی به سراغ جنگ می روند، با نشان دادن «خرابی اوضاع پس از جنگ» شاید به نوعی ناخواسته همان پشیمانی و سرخوردگی را القاء می کنند. شاید به سختی می توان فیلمی را یافت که توانسته باشد «جنگ از الطاف خفیه الهی بود» را به نمایش بگذارد.
اما «روزهای زندگی» سرخورده از جنگ نیست. هیچ اثری از آه و افسوس در آن دیده نمی شود و می توان آن را از معدود آثاری دانست که علی رغم نشان دادن عمق فشارها در جنگ، زیبایی اش را هم به نمایش می گذارد. فیلم ناامیدانه تمام نمی شود، اگرچه شعاری هم پایان نمی یابد.
3. روزهای زندگی ترکیب بسیار متنوعی دارد؛ شیخ طادی جنگ و خون، عواطف روزهای جنگ، عشق دو همسر به یکدیگر، کوری، ایثار در اوج خود، حضور پر رنگ زنان در جبهه ها و یک مخالف جنگ را به زیبایی و کاملاً مرتبط با هم ترکیب کرده و به نمایش درآورده. تمام این ابعاد، در هم تنیده اند و نمی توان هیچ کدام را سنجاق شده به فیلم دانست. هر بُعد، نقشی را در راستای قصه ایفا می کنند که ترکیبشان، احساسات مختلف و نیز تعقل آدمی را به زیبایی تمام بر می انگیزد.
4. در سینمای دینی بعضاً شاهد ملاحظات خاص در حذف جذابیت های سینمایی هستیم. درست است که اگر بخواهیم نگاهی دقیق و عمیق دینی داشته باشیم، تقریباً تمام عوامل جذابیت سینما، حتی تعلیق و هیجان را نیز باید به شدت فروکاست و به جای آنها از فاکتورهای جذابیت دیگری استفاده نمود. اما باید دانست تا پیش از دستیابی به فاکتورهای جذابیت دینی، نباید با حذف مؤلفه های جذاب فعلی، فیلم را ذبح کرد.
یکی از این مؤلفه ها، ستاره ها هستند. تقریباً تمام مخاطبین عام برای انتخاب یک فیلم حتماً به بازیگران آن توجه می کنند و به سینما می روند تا هنرنمایی دیگری از آنها ببینند. فیلم هرقدر هم داستان و تعلیق داشته باشد، هر قدر هم معنوی و تربیتی و اخلاقی باشد، اگر ستاره نداشته باشد دیده نخواهد شد و شیخ طادی خوب بر این حقیقت واقف است. لذا از یک زوج ستاره، “حمید فرخ نژاد” که مدتی است فیلم جنگی از او ندیدیم و نیز بازیگر پر توان نقش زن مذهبی “هنگانه قاضیانی” که بخاطر بازی اش در این فیلم، سیمرغ بلورین را از آن خود کرد، استفاده کرده است که داستان اصلی نیز حول این دو می چرخد.
5. سال به سال که از عمر سینمای ایران می گذرد، حفظ “ادب” و نزاکت در فیلم ها کمرنگ تر و کمرنگ تر می شود. تا آنجا که کارگردانی به صراحت و با افتخار اعلام می کند “من آدم رکیکی هستم و فیلم رکیک هم می سازم” و حفظ ادب در نپرداختن به شوخی های جنسی را به باد سخره می گیرد. در برهوتی که فیلمی به هم جنس بازی پرداخته و دیگری در خلالش متمرکز بر اشاره به آلت تناسلی است، شیخ طادی فیلم جذابی می سازد در نهایت ادب و بدون نزدیک شدن زبانی و عملی به مفاهیم رکیک.
6. یکی از درگیری های همیشگی متشرعین و سینماگران، رعایت مسائل شرعی در فیلم ها بوده است. فیلم سازها، حتی مذهبی های آنان اذعان دارند که بدون بکارگیری جذابیت های بصری و بویژه جنسی، نمی توان فیلم ساخت. “سکس” یا جذابیت جنسی قسمتی از فیلم است که نمی توان آن را حذف کرد. اما کارگردان روزهای زندگی فیلمی اتفاقاً جذاب تولید کرده، بدون استفاده از کمترین جذابیت جنسی. در روزهای زندگی حتی موی زنان هم کاملاً پوشیده است.
7. در اینجا به دلیل پرهیز از لو رفتن داستان، نمی توان اشاره زیادی به محتوا و صحنه های فیلم داشت. صحنه هایی که به اظهار خود شیخ طادی، با کمک متخصصین پزشکی و در نهایت دقت طراحی شده اند. صحنه های پیاپی تصمیم گیری های سخت که بعد از چند مورد آنها، مخاطب خود حدس خواهد زد که روش تصمیم گیری یک رزمنده چگونه است. صحنه های احساس برانگیزی که تماشای آنان، پستی و پلشتی آنها که به جنگ نق می زنند را نمایان می سازد.
8. همانطورکه اشاره شد، جریان روشنفکری نیز در فیلم نماینده فکری خود را دارد. فرد ترسویی که به زور احضار شده و مانند همه روشنفکران، دائم قر می زند و از ادامه یافتن جنگ ناراضی است. البته کارگردان به تقلید از سینماگران منورالفکر که همواره تصویری کاریکاتوری از مذهبی ها ارائه می کنند، شخصیت روشنفکر فیلم را کاریکاتوری طراحی نکرده. بلکه بگونه ایست که منطقاً ایراد می کند و اعتراض هایی را بیان می کند که به ذهن هر کس که با روح بلند امام همراه نشده خطور می کند. اما مانند بسیاری از فیلم های شعاری، پاسخ های دیالوگی نمی گیرد، اصلاً او در فیلم جواب نمی گیرد و متحول هم نمی شود. شیخ طادی بدون آنکه قصد پرتاب حرفش به سمت مخاطب را داشته باشد، جواب آن روشنفکر را با زبان هنر می دهد. جواب او در واقع در نام فیلمش نهفته است: “روزهای زندگی".
9. شاید اولین کسی که جلوی “آب بندی” در سینمای پس از انقلاب ایستاد و از این بابت هم کم فحش نشنید، شهید آوینی بود. صحنه های طولانی از راه رفتن آدم ها، حرکت ماشین ها، زوم کردن بر درب بسته، نگاه کردن ها به هم و… که وقتی به فیلم ساز آن اعتراض می شود، پاسخ می دهد “شما معنای عمیق این صحنه ها را درک نمی کنید"! به قول آوینی “اگر چنین است و سینما باید مخاطب خاص و تربیت شده داشته باشد، چرا سینماها را در همه جا ساخته اند؟ از خیابان شوش و سر پل جوادیه و خیابان مولوی و لاله زار گرفته تا خیابان ولی عصر؟ اگر این کار به اشتباه صورت گرفته، آیا این اشتباه فقط در ایران صورت گرفته است؟”
اما این فیلم آب بندی ندارد. همه اش یا داستان است، یا صحنه هایی از احساساتی که مخاطب را نیز با خود همراه می کند و یا فراز و نشیب های چند شخصیت که با مهارت هم پرداخته شده اند.
10. صحنه پردازی فیلم نیز نمره عالی می گیرد. چه درون بیمارستان، چه بیرون آن، چه صحنه های جنگی و چه صحنه مخفی گاه که نهایتاً منجر به دریافت سیمرغ بلورین بهترین جلوه های ویژه میدانی گردید. به خصوص می توان از صحنه پایانی فیلم نام برد.
11. علاوه بر تمام آنچه گفته شد، روزهای زندگی کاندیدای دریافت 14 جایزه، و برنده 5 سیمرغ بلورین و دیپلم افتخار بهترین فیلم از سی امین جشنواره فیلم فجر می باشد. سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین فیلم برداری، بهترین چهره پردازی و بهترین جلوه های ویژه میدانی و نیز دیپلم افتخار بهترین صداگذاری جوایزی است که روزهای زندگی تا کنون از آن خود کرده است.
لوازم آرايشي بلاي بشر
به گزارش مشرق به نقل از حوزه نفيسه استفاده از مواد آرایشی از دیرباز مرسوم بوده است و شرکتهای زیادی در این زمینه فعالیت میکنند. اما در سالهای اخیر میزان استفاده از این مواد رشد چشمگیری داشته است و صنایع فعال در این حوزه بازار بسیار وسیعی را در پیش روی خود مشاهده میکنند.
ایالات متحده در صدر جدول صادرکنندگان محصولات آرایشی
بر اساس تحقیقاتی که مرکز گلوبال استادی در سال 2008 انجام داده است، سهم ایالات متحده از بازار جهانی محصولات آرایشی در حدود 38.2 میلیارد یورو بوده است. لازم به ذکر است که شرکت پراکتر و گمبل که بزرگترین شرکت تولید کننده محصولات آرایشی دنیا است، آمریکایی است.
نتایج به دست آمده از این تحقیقات حاکی از آن است که سهم ژاپن و چین از بازار محصولات آرایشی به ترتیب 23.7 و 8.2 میلیارد یورو است. اروپا با سهم کلی 63.5 میلیارد یورو، بیشترین سهم را داراست. در بین کشورهای اروپایی، کشور آلمان با سهم 11.7 میلیارد یورویی بیشترین سهم را داراست و کشورهای فرانسه (10.4 میلیارد یورو)، انگلستان (10 میلیارد یورو)، ایتالیا (8.8 میلیارد یورو) و اسپانیا (7.4 میلیارد یورو) در رتبههای بعدی هستند. [1]
سهم کشورهای مختلف در بازار 136.2 میلیارد یورویی محصولات آرایشی در سال 2008 |
ایران هفتمین مصرف کننده لوازم آرایشی دنیا
ایران بعد از عربستان، بیشترین میزان مصرف لوازم آرایشی را در خاورمیانه دارد. کل مصرف لوازم آرایشی در خاورمیانه در سال 2008 در حدود 7/2 میلیارد دلار است که با میانگین رشد حدود هشت درصد در سال، بعد از کشورهای اروپای شرقی بالاترین رشد را دارد و این بدان علت است که تقریبا نیمی از جمعیت منطقه زیر 30 سال هستند. در این حال 14 میلیون خانم ایرانی از نظر مصرف لوازم آرایشی گوی سبقت را تقریبا ازکل کشورها منطقه ربوده اند به نحوی که تقریبا 29 درصد کل مصرف کنندگان منطقه خاورمیانه را تشکیل می دهند. به عبارت دیگر اگر جمعیت زنان خاورمیانه 155 میلیون نفر باشد، 9 درصد این زنان یعنی 14 میلیون نفر زنان ایرانی حدود یک سوم یعنی 2/1 میلیارد دلار هزینه لوازم آرایشی از 7/2 میلیارد دلار بازار لوازم آرایشی خاورمیانه را پرداخت می کنند.
اغلب اجناس در بازار ایران تقلبی، نامرغوب و چینی هستند و لوازم آرایشی قاچاق بدون هیچ گونه نظارت و مجوزی در فروشگاهها و حتی کنار خیابان به فروش می رسند. در سطح جهانی ایران رتبه هفتم را به لحاظ مصرف لوازم آرایش به خود اختصاص است.
رقابت در بازار محصولات آرایشی
ده کشور برتر در زمینه لوازم آرایشی بیش از نیمی از بازار این محصولات را در اختیار دارند. این شرکتها با ایجاد مافیایی قدرتمند، از تصویب قانونها و انجام اقداماتی که با منافع شرکتهای تولیدی مواد آرایشی سازگار نباشند، جلوگیری میکنند. طبق تحقیقات انجام گرفته توسط موسسه گلوبال تایمز در سال 2008، ده شرکت برتر در زمینه تولیدات محصولات آرایشی و سهم آنها در بازار بدین ترتیب است:[2]
ده کمپانی برتر در زمینه لوازم آرایشی بیش از نیمی از بازار این محصولات را در اختیار دارند
لوازم آرایشی، سمومی زیبا و خوشبو
مقاله های زیادی درباره خطر استفاده از برخی روانسازها در مواد آرایشی منتشر شده است. سدیم لوریل سولفات (SLS) استفاده شده در این مواد سبب مشکلات پوستی متعددی میشود که آماس پوستی شایعترین آنهاست. از مواد رایجی که در بعضی محصول ها یافت می شود، می توان به ماده ای اشاره کرد که به ویژه در محصولات حاوی سورفاکتانت یافت می شود و از طریق پوست، تنفس و گوارش قابل جذب بوده و گفته می شود، علاوه بر خشکی و التهاب پوست و مخاط ها، درصورت مصرف زیاد آثار سرطان زایی نیز دارد. ایزوپروپیل الکل و الکل های مشابه که به وفور در این محصولات یافت می شود، می تواند باعث خشکی، التهاب و درماتیت آلرژیک و چروک خوردگی سریع تر پوست شود.
سدیم لوریل سولفات و آمونیوم لوریل سولفات که در بسیاری از مواد آرایشی و بهداشتی یافت می شود، در دسته سورفاکتانت های آنیونی قرار می گیرند و در اکثر مواد شوینده و کف کننده استفاده می شوند. سورفاکتانت های کاتیونی نیز که بار الکتریکی مثبت دارند، در محصول هایی از قبیل نرم کننده ها و صاف کننده های مو و لباس به عنوان ضدالکتریسته ساکن وجود دارند. مصرف این مواد علاوه بر آثار التهابی و آلرژیک بر پوست و چشم، درصورت جذب سیستمیک یا خورده شدن به طور اشتباهی می تواند آثار داخلی متعددی داشته باشد. [3]،[4]،[5]،[6]،[7]
کلروفورم های حاوی آئروسل در ترکیبات عطرها و ماده ای به اسم ” دی متابروسالان وتری متابروسالان وتتراکللوروسال دئودرانت ها سی لانیلید” در دئودورانت ها زمانی که در مواجه با نور آفتاب قرار می گیرند حساسیت زا هستند.
پارابن که به عنوان ماده نگه دارنده در لوازم آرایشی مورد استفاده قرار میگیرد در افراد دارای حساسیت به پارابن، سبب خارش و آماس پوستی میشود.[8] همچنین آزمایشات انجام شده بر روی حیوانات حاکی از فعالیت استروژنی ضعیف این مواد است.[9] این ماده شیمیایی می تواند فعالیت های غددی را کمی مختل کند یعنی به عبارت ساده تر می تواند وضعیت هورمون ها را در بدن شما به هم زند.این ماده به طور وسیعی در مواد آرایشی استفاده می شود و در واقع یک ماده نگهدارنده است که از رشد میکروب ها جلوگیری می کند. این ماده همچنین در ریمل، کرم های صورت، ضدآفتاب ها، دئودورانت ها و….وجود دارد.
فرمالدئید که در خیلی از محصول ها مثل رژ لب، لاک ناخن و.. یافت می شود، می تواند باعث التهاب و تحریک پوستی شده و درصورت تماس مزمن باعث ضعف عمومی شود. رنگ های شیمیایی متعددی که در محصول های مختلف، به ویژه در محصول های زیبایی و آرایشی مصرف می شود، می تواند درصورت رعایت نکردن استانداردهای خاص، مشکل ساز باشد. گاهی این رنگ ها برای ایجاد رنگ خاصی با هم ترکیب می شوند که علاوه بر عوارض پوستی، می تواند عوارض متعدد داخلی نیز داشته باشد. به ویژه در مورد رژلب که در طول روز چند بار تکرار شده و احتمال دارد با خوردن هر نوع ماده غذایی مقداری از آن مستقیما نیز وارد بدن شود.
همچنین استفاده بلندمدت از مواد آرایشی سبب نازک شدن پلک میشود.[10]
استفاده از مواد خوشبو کننده در محصولات آرایشی بسیار مرسوم است. تحقیقات انجام گرفته درباره این مواد بیانگر آن است که این خوشبوکنندهها از مواد افزودنی متعددی تشکیل شدهاند که اغلب آنها حساسیتزا هستند.[11]
بسیاری از صاحبنظران در زمینه مواد آرایشی شرکتهای بزرگ در این زمینه را به دلیل ادعاهای علمی دروغ خود مورد انتقاد قرار میدهند. زیرا این شرکتها با این ادعاهای علمی سبب گمراه شدن مردم و استفاده از این مواد بدون آگاهی از عوارض جانبی آنها میشوند. [12]، [13]
آزمایش بر روی حیوانات
یکی از بحثبرانگیزترین اقدامات انجام گرفته در صنعت لوازم آرایشی، انجام آزمایشها بر روی حیوانات در آزمایشگاههای شرکتهای تولید کننده مواد آرایشی است. این تستها که همچنان در ایالات متحده در حال انجام شدن هستند، عبارتند از: مسمومیت کلی، خارش پوست و چشم ومسمومیت به هنگام قرار گرفتن در معرض نور خورشید.[14]
آزمایش بر روی حیوانات در کشورهای هلند، بلژیک و انگلستان ممنوع شده است و پس از 13 سال بحث و مشاجره و اعمال فشار از سوی گروههای حامی حقوق حیوانات، اتحادیه اروپا در سال 2002 قانونی تصویب کرد که طبق آن فروش آن دسته از لوازم آرایشی که بر روی حیوانات آزمایش شدهاند، از سال 2009 به بعد در کشورهای عضو این اتحایده ممنوع میباشد. فرانسه که شرکت لورآل، بزرگترین شرکت سازنده مواد آرایشی در آن قرار دارد، با طرح دعوا در دیوان عدالت اروپا در لوکزامبورگ، خواستار لغو این محدودیت شد.[15] این قانون همچنین از سوی فدراسیون افزودنیهای آرایشی اروپا که نماینده بیش از 70 شرکت در بلژیک، فرانسه، سوئد، آلمان و ایتالیا است، مورد مخالفت قرار گرفت.[16]
شرکت لورآل خواستار لغو اعمال محدودیت در زمینه انجام آزمایش بر روی حیوانات شده است |
علاقه غیرمسلمانان به لوازم آرایشی حلال
بدنبال نخستین همایش بین المللی شکل گیری خطوط تولید لوازم آرایشی حلال بسیاری از شرکتهای بزرگ لوازم آرایشی حلال اقدام به ارائه محصولات طبیعی خود در این عرصه کرده و با استقبال خوبی مواجه شده است.
اهلام مومین مالک شرکت لوازم آرایشی شفا به عنوان یک شرکت داری مجوز محصولات آرایشی حلال که زمانی تنها در بازار خاورمیانه کار می کرد گفت: درحال حاضر تقاضا برای محصولات حلال در حال افزایش است، تمام محصولات ما دارای گواهی تأییدیه حلال هستند و در ساخت آنها از هیچ محصول حیوانی یا الکلی استفاده نمی شود، این محصولات کاملا طبیعی و گیاهی هستند.
در اکثر لوازم آرایشی از محصولات طبیعی استفاده می شود اما در برخی از محصولات ترکیبی از محتوایات برای مصرف کنندگان حلال چالش برانگیز است که در این میان می توان به محصولاتی اشاره کرد که از منابع حیوانی گرفته می شود و در ساخت آنها از کلاژن، اسید هیالورونیک، کارمین سدیم و گلیسیرین استفاده می شود.
براساس اظهارات مومین، درحال حاضر برای این مواد جایگزین حلال پیدا شده است و ما راهی یافته ایم تا برای مثال یک ماده گیاهی را جایگزین گلیسیرین کنیم که کارکرد آن درست به همان شکل است.
اگرچه برخی از استانداردهای منطقه ای برای شرکتهایی که خود را حلال معرفی می کند وجود دارد اما براساس اظهارات مومین شرکت لوازم آرایشی شفا تنها شرکت آمریکایی در این عرصه بوده که دارای گواهی تأیید محصولات حلال خود است.
در سال 2005 بخش لوازم آرایشی و بهداشتی 9 درصد بازار جهانی محصولات حلال را دراختیار داشت اما اکنون براساس آمارهای موجود این بخش سهم بزرگی از بازار درحال رشد حلال را که محصولات آن را 8/1 میلیارد نفر در سراسر جهان استفاده می کنند در اختیار دارد.
ماه حسین گمبلز بنیانگذار شرکت محصولات مراقبت از پوست صاف پیور به عنوان یکی از شرکتهای دارای گوای حلال اظهار داشت: بسیاری از غیر مسلمانانی که از ماهیت این نوع محصولات آگاه هستند نیز سهم بسزای در رشد بازار محصولات حلال آرایشی و بهداشتی ایفا می کنند.
معضلی به نام قاچاق
طبق اظهارات مقامات ایرانی سالانه ۸۰۰ میلیون دلار لوازم آرایشی قاچاق وارد کشور می شود. واردات قانونی کشور ما در لوازم آرایشی بهداشتی به طور متوسط 150 میلیون دلار است که تولیدات ما در داخل جوابگوی 10 درصد از این مقدار هم نیست و حداقل 800 میلیون دلار از نیاز ما از طریق قاچاق وارد میشود.
به دلیل عوارض پوستی استفاده از لوازم آرایشی از یک سو و استفاده از نوع نامرغوب و غیربهداشتی آن از سوی دیگر سلامت مصرف کنندگان به شدت به مخاطره افتاده است. در حال حاضر ایران فقط درصد کمی از نیاز خود به محصولات آرایشی و بهداشتی را تولید میکند و بیشتر این محصولات از کشورهای چین، ترکیه، کره و امارات وارد یا قاچاق میشوند.
تخریب بخشی از کالاهای قاچاق که توسط مامورین گمرک ضبط شده اند |
آمار سرانه يك خانم ايراني حدود 150 دلار است كه اغلب آنها از مواد آرايشي و بهداشتي غيراستاندارد را با ماركهاي متفاوت خريداري ميكنند. درصد از اقلام آرايشي و بهداشتي وارد شده به كشور به صورت قاچاق و بدون مجاز صادره از گمرك و وزارت بهداشت ميباشد و همچنين 90 درصد از آنها به صورت غيربهداشتي ساخته ميشوند. اغلب قاچاق كالاها از طريق شبكههاي ماهواره به افراد تبليغ شده و بسياري از مردم كه اطلاع كافي از پخش و عرضه آن را ندارند، و به صورت تلفني و پيك موتوري خريداري ميكنند.
آمار سرانه مصرف مواد آرایشی يك خانم ايراني حدود 150 دلار است |
براساس تحقیقی که در موسسه تحقیقاتی TMBA انجام شده، حدود 14 میلیون دختر و زن بین 15 تا 45سال ساکن شهرهای بزرگ ایران، بطور متوسط ماهانه 7/5 یورو برای خرید لوازم آرایشی هزینه میکنند و این درحالی است که متوسط حقوق بین 490 تا570 یورو است. زنان و دختران ایرانی به دلیل حجاب توجه خاصی به چهره خود میکنند. دخترانی هستند که بیش از یک ساعت جلوی آینه آرایش میکنند.
اگر در اروپا مردم ترجیح میدهند طبیعی باشند، در ایران جوانان ترجیح میدهند آرایش کنند. زنان و دختران ایرانی سالانه حدود 1630 میلیون یورو برای کالای آرایشی هزینه میکنند و بیشتر محصولات آرایشی وارداتی هستند، ولی قسمت اعظم این واردات خارج از شیوه قانونی انجام میشود و اکثر کارشناسان معتقدند که حجم محصولات وارداتی غیرقانونی بین 570 تا610میلیون یورو است.
در گزارشی دیگر 14 میلیون نفر زن ایراني در برابر 140 میلیون نفر زن در خاورمیانه به میزان 1.2 میلیارد دلار از بازار 2.7 میلیارد دلار بازار فروش لوازم آرایشی در خاورمیانه و بازار 160 میلیارد دلاری محصولات آرایشی در جهان را به خود اختصاص داده اند. این آمار حاکی از آن است که نزدیک به پنجاه درصد مصرف لوازم آرایشی در خاورمیانه توسط تنها ده درصد زنان این منطقه صورت می پذیرد.
این ارقام نشان دهنده آن است که هر زن ایرانی در سال 150 دلار یا به عبارتی بيش از 150 هزارتومان و هر زن در خاورمیانه تقریبا 36 دلار یا به عبارتی بيش از 36 هزارتومان لوازم آرایشی مصرف میکند. ضمن آن که زنان ایرانی اغلب از اجناس چینی استفاده میکنند و در این زمینه شاید حجم بیشتری از لوازم آرایشی را مصرف کنند. سهم برندهای معتبر اروپایی و آمریکایی که دارای کیفیت و ترکیبات قابل اعتمادتری هستند، به دلیل قیمتهای بالایی که در ایران دارند، کمتر از یک درصد بازار تخمین زده میشود. متاسفانه سهم تولیدکنندههای ایرانی از این بازار بزرگ ورو به گسترش بسیار ناچیز است و حداکثر در حدود پنج درصد تخمین زده میشود.
نکته جالب این گزارش این است مصرف لوازم آرایش در ایران صرفا در انحصار زنان نیست. در همین زمینه مجید ابهری؛ کارشناس علوم رفتاری دانشگاه شهید بهشتی، از تحقیقی خبر میدهد که بر مبنای نتایج آن، مردان ایرانی، مصرفکننده 12 درصد از لوازم آرایش موجود در بازار هستند.
درباره افزایش گرایش جوانان به استفاده از مواد ارایش، جامعه شناسان معتقدند گاه آرایش بیش از حد و غیرمتعارف در دختران و پسران، جدای از دلایل شخصیتی و رفتاری فردی (ازجمله به عدم اعتماد به نفس، اختلالات شخصیتی و…)، تبدیل به ابزاری برای کسب قدرت اجتماعی و لجبازی می شود، آنها کج دهنی خود به برخوردهای نسنجیده خانواده و اجتماع را با رنگهای تند صورت هایشان یا هر نوع هنجارشکنی ممکن نشان می دهند. روش های پرورشی نسنجیده، تعصبات کور و بی منطق جوانان را عصیان زده خواهد کرد، که بی احترامی به عرف جامعه از پیامدهای آن است.
همچنین بالاتر بودن تعداد دختران نسبت به پسران و تغییر ملاک های ازدواج از دیگر علل علاقه مندی آنها به متفاوت بودن است. به گفته بسیاری از جوانان، اولین ملاک ها برای ازدواج، ثروت و زیبایی هستند و قابلیت فرد برای درآمدزایی و رشته و مدرک تحصیلی در درجه دوم قرار دارند. به این ترتیب زمانی که چهره اولین عامل انتخاب محسوب شود، طبیعی است که فرد از بابت ظاهرش نگران باشد.
به هر حال، استفاده از لوازم آرايشي در ايران ديگر نه سن خاصي دارد و نه قشر خاصي. امروزه برخي از دختران و زنان ايراني استفاده از لوازم آرايشي را جزو لاينفک زندگي خود مي دانند. از سوي ديگر سن مصرف لوازم آرايشي نيز به 15 سال رسيده و اين در حالي است که در کشورهاي توسعه يافته تمايل به آرايش بيشتر در بين زنان مسن ديده مي شود که طراوت و شادابي پوست خود را از دست داده اند. همه این موارد نشان دهنده یک مشکل ساختاری فرهنگی در کشور ماست. مشکلی که اگر برای ان چاره اندیشی نشود چه بسا مس تواند به بحرانی برای سلامت و هنجارهای جامعه ما تبدیل شود.
” شرکت هرمی اورف الیم": عرضهکننده محصولات آرایشی با فعالیت های سیاسی!
شرکت هرمی اوریف لیم که چندی پیش با دخالت نیروهای پلیس و آگاهی فعالیتهایش متوقف شد، یکی از شرکتهایی بود که زیر پوست لوازم آرایشی به فعالیتهای هرمی و سیاسی میپرداخت. اين شركت لوازم آرايشي و بهداشي كه در كل ايران تنها يك شعبه براي عرضه محصولات خود در پايتخت داشت، فروش ساليانه محصولاتش در دنيا بيش از يك میلیارد يورو است. براي خريد محصولات اين شركت در ایران تنها يك راه وجود داشت و آن هم ورود به سيستم هرمي آن بود. يعني هيچ خريداري به طور مستقيم نمیتوانست به تنها فروشگاه آن در تهران مراجعه كرده و محصول مورد نظر خود را خريدراي كند.
حميدرضا پارسا، مدير عامل اين شركت هرمي در ايران درباره عملكرد اين شركت ميگويد: «اين شركت در سال 1967 در سوئد تشكيل شده و در 61 كشور دنيا به همين شيوه فعاليت ميكند.» اما نكته جالب اين است كه اين شركت در ابتدا در ايران تنها در حد يك مغازه لوازم آرايشي بوده و يك سال است كه به گفته گردانندگان آن پس از روانشناسي نحوه جذب مشتريهاي ايراني به شيوه فروش هرمي روي آوردهاند و توانستهاند 30 هزار نفر را جذب كنند.
پس از افشای فعالیت های سیاسی، رسانهها به شدت به دفاع از این شرکت پرداختند و موضعگیریهای تندی علیه مقامات ایرانی اتخاذ کردند.
اين در حالي است که شرکت هرمي «اوريف ليم پرشيا» براساس گزارش دستگاههاي اطلاعاتي و قضايي کشور، علاوه بر فعاليت ناسالم هرمي و فرار مالياتي، در پوشش فروش لوازم آرايشي و بهداشتي از برخي جريانات سياسي حمايت مالي مي کرد.
منابع و مآخذ:
[1] Euromonitor, COLIPA Statistics Working Group
[2] Global Insight estimates based on Company Reports and Euromonitor data
[3] Agner T (1991). “Susceptibility of atopic dermatitis patients to irritant dermatitis caused by sodium lauryl sulphate". Acta Derm. Venereol.
71 (4): 296–300. PMID 1681644.
[4] Nassif A, Chan SC, Storrs FJ, Hanifin JM (November 1994). “Abnormal skin irritancy in atopic dermatitis and in atopy without dermatitis”
(http:/ / www. jem. org/ cgi/ content/ full/ 195/ 7/ 855). Arch Dermatol 130 (11): 1402–7. doi:10.1001/archderm.130.11.1402. PMID 7979441.
[5] Marrakchi S, Maibach HI (2006). “Sodium lauryl sulfate-induced irritation in the human face: regional and age-related differences". Skin
Pharmacol Physiol 19 (3): 177–80. doi:10.1159/000093112. PMID 16679819.
[6] CIR publication. Final Report on the Safety Assessment of Sodium Lauryl Sulfate and Ammonium Lauryl Sulfate. Journal of the American
College of Toxicology. 1983 Vol. 2 (No. 7) pages 127–181.
[7] Loffler H, Effendy I (May 1999). “Skin susceptibility of atopic individuals". Contact Derm. 40 (5): 239–42.
doi:10.1111/j.1600-0536.1999.tb06056.x. PMID 10344477.
[8] [19] Nagel JE, Fuscaldo JT, Fireman P (April 1977). “Paraben allergy". JAMA 237 (15): 1594–5. doi:10.1001/jama.237.15.1594. PMID 576658.
[9] Byford JR, Shaw LE, Drew MG, Pope GS, Sauer MJ, Darbre PD (January 2002). “Oestrogenic activity of parabens in MCF7 human breast
cancer cells” (http:/ / linkinghub. elsevier. com/ retrieve/ pii/ S0960076001001741). J. Steroid Biochem. Mol. Biol. 80 (1): 49–60.
doi:10.1016/S0960-0760(01)00174-1. PMID 11867263
[10] Towards Beautiful Eyes – Solutions for Thinning Lashes and Dark Patches, Kamau Austin.
[11] Frosch PJ, Pilz B, Andersen KE, et al. (November 1995). “Patch testing with fragrances: results of a multi-center study of the European
Environmental and Contact Dermatitis Research Group with 48 frequently used constituents of perfumes". Contact Derm. 33 (5): 333–42.
doi:10.1111/j.1600-0536.1995.tb02048.x. PMID 8565489.
[12] McLaughlin, Martyn (2007-12-20). “Pseudo science can’t cover up the ugly truth” (http:/ / news. scotsman. com/ latestnews/
-Pseudo-science-can39t-cover. 3606975. jp). The Scotsman (Edinburgh).
[13] “cosmetics – Bad Science” (http:/ / www. badscience. net/ category/ cosmetics/ ). Badscience.net. . Retrieved 2011-10-23.
[14] An overview of Animal Testing Issues (http:/ / www. hsus. org/ web-files/ PDF/ ARI/ ARIS_An_Overview_Of_Animal_Testing_Issues.
pdf), Humane Society of the United States. Retrieved February 27, 2008.
[15] Osborn, Andrew & Gentleman, Amelia. “Secret French move to block animal-testing ban” (http:/ / www. guardian. co. uk/ animalrights/
story/ 0,11917,1021527,00. html), The Guardian, August 19, 2003. Retrieved February 27, 2008.
[16] Osborn, Andrew & Gentleman, Amelia. “Secret French move to block animal-testing ban” (http:/ / www. guardian. co. uk/ animalrights/
story/ 0,11917,1021527,00. html), The Guardian, August 19, 2003. Retrieved February 27, 2008.
منبع :WWW.598.IR
حيات احمد
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم:
هركس از شما خوش خلق تر است نزد من محبوب تر است.
حديث 907 نهج الفصاحه
درباره شهيد محمد بروجردي:
توي جو آن روز كردستان خنده رو بودن واقعا نوبر بود. مسئول باشي و هزار جاي كار لنگ بزند و هزار جور حرف بهت بگويند و هرروز خبر شهادت يكي از بچه هات را برايت بياورند و چند بار در روز بخواهي نفراتت را از كمين ضدانقلاب در بياوري و نخوابي و نقشه بكشي و سازمان دهي بكني و دست آخر هنوز بخندي. واقعا كه هنر مي خواهد بعضي از بچه ها توي اوقات استراحت جدول درست مي كردند توي يكي از اين جدولها نوشته بود «مردي كه هميشه مي خندد.» جوابش يازده حرف بود يكي بامداد توش نوشته بود «محمد بروجردي»
بقيه هم ياد گرفته بودند؛از اين جدولها درست مي كردند. مي نوشتند «توپ روحيه،مسيح كردستان،باباي بسيجي ها…»
جلد 12 يادگاران،خاطره 42
حيات احمد
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم
نمي توان همه را به مال راضي كرد اما، به حسن خلق مي توان.
حديث 4 سيري در سيره نبوي شهيد مطهري
درباره فرمانده شهيد حسين خرازي:
«اين چه وضعشه. مرديم آخه از سرما. نيگا كن. دست هام باد كرده. آخه من چه طوري برم تو آب؟ اين طوري؟ يه دستكش نمي دن به ما.»
علي كفت «خودتو ناراحت نكن. درست ميشه.»
همان وقت حاج حسين با فرمانده هاي گردان آمده بودند بازديد.
گفتم « حالا مي رم به خود حاجي ميگم.»
علي آمد دنبالم. مي خواست نگذارد، محلش نگذاشتم. رفتم طرف حاج حسين. چشم حاجي افتاد به من، بلند گفت «برا سلامتي غواصامون صلوات.»
فرمانده ها صلوات فرستادند. لال شده بودم انگار. سرما و همه چي يادم رفت. برگشتم سر جام ايستادم؛علي مي خنديد.
جلد 7 يادگاران، خاطره 73