حوزه علميه النفيسه اصفهان
  • خانه 
  • درخت، نماد قدرت الهی 
  • تماس  

...

غم يار

19 فروردین 1391 توسط بدری

غم يعني انتظار، يعني كيست كه مرا بخنداند؟،غمي كه در سر و نهان انسان است و آن را به مردم نشان نمي دهد. عبادت مي كند، نماز مي خواند، مثل

مردم لبخند مي زند تا اذيت نشود، هر جا گريه مي كنند او هم گريه مي كند اما آن غم علاج نمي شود. آن غم ظهور حضرت ولي عصر (عج) را مي خواهد

جمال امامش و ملاقات وجه ا… را مي خواهد، آن وقت مثل گل باز مي شود.

(حاج اسماعيل دولابي)

 1 نظر

"روایت" جعل کردند تا "فدک" را غصب کنند

19 فروردین 1391 توسط بدری

اخیراً «عثمان الخمیس» روحانی بشدت افراطی وهابی، در برنامه خود در “شبکه ماهواره‏ای الصفا” به حدیث جعلی «نحن معاشر الانبیاء لانورّث ، ما ترکناه صدقة» استناد کرده و فدک را حق حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ ندانست. اما…

آیت الله جوادی آملی در  یکی از دروس تفسیر خود  در تاریخ ۱۲/۷/ ۱۳۸۸ به یکی از شبهات جدید وهابیت درباره مصائب حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ پرداختند، و بر مظلومیت ایشان اشک ریختند.

ایشان که در این درس به آیه ۶ سوره مبارکه مریم (یرِثُنی و یرِثُ من آل یعقوب) رسیده‏ بودند این آیه را یکی از پاسخ‏های حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ به غاصبان فدک برشمردند و در ضمن آن، به شبهه‏ای قدیمی که بتازگی درباره از سوی برخی وهابیون افراطی مطرح شده است پاسخ گفتند.

اخیراً «عثمان الخمیس» روحانی بشدت افراطی وهابی، در برنامه خود در “شبکه ماهواره‏ای الصفا” به حدیث جعلی «نحن معاشر الانبیاء لانورّث ، ما ترکناه صدقة» استناد کرده و فدک را حق حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ ندانست. وی در این برنامه‏ها به زعم خود تلاش کرد تا با دلایل متعدد ثابت کند که منظور آیات قرآن از ارثی که انبیاء باقی گذاشتند تنها “علم و نبوت” است.

در پاسخ به این اظهارات بی‏ پایه، مفسّر و متأله بزرگ معاصر، آیت‏ الله عبدالله جوادی آملی با توضیح خطبه فدکیه حضرت زهرا و نیز وداع امیرالمؤمنین علی ـ علیهما السلام ـ با ایشان، به ایراد پاسخ پرداختند که در ضمن آن بر مظلومیت آن حضرت اشک ریختند.

آنچه در پی می ‏آید متن بیانات ایشان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حضرت علامه جوادی آملی است.

نبوت ارثی نیست. «الله أعلم حیث یجعل رسالته»[۱]. رسالت، نبوّت، امامت، اینها به عصمت برمی‏گردد، اینها ارثی نیست. این میراث کتاب ـ به معنای نبّوت ـ را ارث بردن نیست.

کتاب را پیامبر به امت ارث می‏دهد. مثل این‏که فرمود: «إنّی تارکٌ فیکم الثّقلین». از ارث به “ترکه” و “ماتَرَک” یاد می‏کنند. در تعبیرات دینی، به “ترکه” یاد شده است. ما هم تعبیر عرفی‏مان این است که: تَرَکه میّت چیست؟ حضرت (ص) هم فرمود: «میراث من قرآن و عترت است؛ “إنّی تارکٌ فیکم الثَقَلَین"، این ترکه، این إرث در بین شما هست». به این معنا ، همه چیز برای همه امّت، چه ظالم، چه صالح، چه طالح ارث است.

وقتی که وجود مبارک زکریا (ع) از ذات اقدس إله فرزند می‏خواهد، چون طبق دو آیه، دو خصیصه‏ی تلخ برای فرزندها ذکر شده، برای اینکه به آن دو خصیصه مبتلا نشود هم در آیه سوره مبارکه آل عمران به خدا عرض کرد: «و اجعله مِن لدُنکَ ذرّیةً طیبة» یعنی فرزند طیب؛ هم در آیه مبارکه سوره مریم عرض کرد: «و اجعله ربِّ رضیا».

در مسأله ارث [ارث گذاشتن انبیاء در آیاتی مثل “یرثنی و یرث من آل یعقوب” و “ورث سلیمان داود"] اقوال متعدّدی است. گفته‏اند:

منظور از میراث، نبوّت است.

منظور از میراث، علم و حکمت است

منظور از میراث، مال است.

این اقوال سه‏گانه در قالب کتاب‏های تفسیری ـ مخصوصاً در جامع قُرطبی ـ آمده.

[بررسی اقوال سه‏گانه :]

اول : منظور ، نبوّت نیست؛ برای این‏که نبوّت امر ارثی نیست؛ بر اساس آیه‏ی «الله أعلمُ حیثُ یَجعَلُ رِسالَتَه» ارثی نیست. هیچکدام از انبیاء ، نبوّت را از نبی قبلی ارث نبردند. سلسله انبیاء ابراهیمی ـ علیهم ‏السلام ـ از وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) و انبیاء بعدی، این‏ها هر کدام بر اساس “اعطاء الهی” به نبوت رسیدند، نه این که ارث برده باشند.

دوم : درباره علم و حکمت ـ که [فرموده‏اند:] «العلماء ورثة الأنبیاء» ـ این سر جایش محفوظ است؛ که اینها وارثان انبیاء هستند. برای این‏که انبیاء معلم کتاب و حکمت‏اند و این‏ها هم علم و حکمت را از انبیاء به ارث می‏برند. این هم اختصاصی به هیچ پیغمبری ندارد.

سوم : می‏ماند مسأله مال. در جریان مسأله مال که قول سوم است اختصاصی به ما شیعه‏ها ندارد، عده‏ای، هم از اهل سنت و هم از قدما و از اصحاب ـ مثل «ابن ‏عباس» و دیگران ـ این ارث را ارث مال دانسته‏اند. ما باید ببینیم که این ارث، ارث مال است یا غیر مال:

روایتی را «مرحوم کلینی رضوان الله علیه» در کافی نقل می‏کند که: انبیاء درهم و دینار را به ارث نمی‏گذارند، این‏ها علم را به ارث می‏گذارند. این روایت را که مرحوم کلینی نقل کرد حق است. یعنی بنای انبیاء بر این نیست که این‏ها مال جمع بکنند؛ مال را به دیگری منتقل بکنند؛ این‏ها نیست.

آنچه که محور نزاع بین دو فرقه است آن ذیلی است که جعل شده ؛ [یعنی] “ما تَرَکناه صدقة". این “ما تَرَکناه صدقة” را که آن‏ها نقل کردند سند ندارد و جعلی است و در جوامع روایی معتبر نیامده و در کتاب شریف کافی هم نیست. آنها این را جعل کردند تا بگویند این “فدک” و امثال فدک صدقه است؛ وقتی صدقه عمومی شد به بیت ‏المال می‏رسد؛ وقتی بیت‏ المال شد به حاکم وقت منتقل می‏شود؛ و همین کار را هم کردند.

ما برای این‏که ببینیم این روایت درست هست یا نه، اولاً در سند این روایت: متن این روایت به همین جمله ختم می‏شود که مرحوم کافی در کلینی نقل کرده است که «الانبیاء لا یوَرِّثون درهماً و لا دینارا». این ها علم را ارث می‏گذارند. آن «ما تَرَکناه صدقة» در جوامع روایی معتبر نیست. این یک.

و ثانیاً در حجیت روایت: چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد، اولاً و بالذّات باید بر کتاب خدا عرضه شود. این دو طایفه روایات است که هر دو را مرحوم کلینی نقل کرد، بزرگان دیگر هم در جوامع روایی آورده‏اند:

یک طایفه مربوط به عنوان “نصوص علاجیه” است که در کتاب‏های اصولی فراوان مطرح است، که اگر دو خبر معارض بودند چه بکنیم؟ حضرت فرمود که: “ما وافَقَ کتابَ الله” می‏شود حجت، و “ما خالَفَ کتاب الله فاضربوه علی الجدار” و مانند آن. این‏ها به عنوان “نصوص علاجیه” است که روایت‏هایی که معارض هم‏ هستند، معیار حجّت و لاحجّت یا ترجیح إحدی ‏الحجّتین، عرض بر قرآن کریم است.

طایفه دیگر روایاتی است که مطلق است چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد. وجود مبارک پیغمبر ـ علیه و علی آله آلاف التحیة و السلام ـ و هم‏چنین ائمه ـ علیهم ‏السلام ـ فرمودند: «به نام ما حدیث جعل می‏کنند؛ ولی به نام خدا آیه قرآن را نمی‎‏توانند جعل بکنند»… به نام ما روایات جعلی زیاد هست. هر روایتی که از ما به شما رسید بر کتاب خدا عرضه کنید. اگر مطابق با کتاب خدا نبود و مخالف کتاب خدا بود، این حجت نیست و حرف ما نیست.

خدا غریق رحمت کند «علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه» را ؛ ایشان می‏فرمود: طبق همین روایت معلوم می‏شود که چیزهایی را به نام پیغمبر جعل کرده‏ اند. برای این‏که این روایت «ستکثر عَلَیّ القالَة» [۲] یا صادر شده و یا صادر نشده. اگر صادر شده و پیغمبر(ص) فرمود به نام من دروغ جعل می‏کنند معلوم می‏شود احادیث موضوع داریم. و اگر این روایت صادر نشده باشد همین دلیل بر جعل است، برای این‏که همین را از پیغمبر(ص) نقل کردند. لذا ایشان فرمود: این روایت چه صادر شده باشد چه صادر نشده باشد مضمونش حق است. یعنی معلوم می‏شود که به نام پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ احادیثی جعل می‏کنند.

پس هر روایتی چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد باید بر قرآن کریم عرضه شود. لذا اول ما باید خطوط کلی قرآن را ارزیابی کنیم، بعد روایت را بر قرآن عرضه کنیم.

وقتی آیات قرآن را بررسی می‏کنیم، می‏بینیم عموماتی دارد، اطلاقاتی دارد و خصوصیاتی. هم عموم و اطلاقش شامل أنبیاء و غیر أنبیاء می‏شود، هم آن‏چه که مخصوص أنبیاء است. تمام این اطلاقات از «أقیموا الصلاة»، از «کُتِبَ علیکم الصیام»، از مسأله جهاد، از مسأله حج، از مسائل امر به معروف و نهی از منکر، همه‏ی تکالیف شامل أنبیاء و معصومین ـ علیهم ‏السلام ـ می‏شود. البته آنها احکام مختصه هم دارند نظیر وجوب نماز شب بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و مانند آن.

ولی:

یک : «یوصیکم الله فی اولادکم»[۳] این‏گونه از عمومات مسأله ارث را تبیین می‏کند و شامل پیغمبر [هم] می شود. همه اینها مشمولند…

دو : آیه سوره مبارکه احزاب که «اولوا الأرحام بعضُهُم اولی ببعض» که طبقات ارث را تبیین می‏کند شامل أنبیاء هم می‏شود.

سه : قصه «وَرِثَ سلیمانُ داود»[۴] درباره خصوص نبوّت است.

چهار : اینجا هم «ولیاً یرِثُنی و یرِثُ من آل یعقوب»[۵] ظاهرش، مال است. برای این‏که “ارث نبوّت” یا “ارث علم” یا “ارث حکمت” قرینه می‏خواهد.

وقتی عرفاً گفتند ارث، یعنی “مسأله‏  مال". فلان کس ارث برد، فلان کس وارث است یعنی مال. درست است که می‏شود گفت فلان شخص وارث علم فلان کس است، وارث حکمت فلان کس است ولی مع القرینه است. با قرینه می‏شود ارث را در مسائل علم و حکمت مطرح کرد؛ ولی بی‏ قرینه همان مسأله ارث مال است . لغةً این‏طور است، عرفاً این‏طور است، اعتبار عقلاء این‏طور است.

پس این چهار دلیل نشان می‏دهد که أنبیاء همانند افراد دیگر مشمول این عموم و اطلاقات‏اند.

مهم‏تر از همه استدلال صدّیقه کبری ـ سلام ‏الله علیها ـ در حضور همه مهاجر و انصار با اطّلاع وجود مبارک امام زمانش یعنی علی بن ابی‏طالب ـ سلام الله علیه ـ است. حضرت باخبر بود که وجود مبارک صدیقه کبری (س) چگونه دارند احتجاج می‏کنند. یکی از کسانی که این خطبه را حفظ کرد و نقل کرد زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ بود که این خطبه را حفظ کرده بود و برای دیگران نقل کرد. یکی از روات این خطبه زینب کبری ـ سلام ‏الله ‏علیها ـ است.

الان شما ملاحظه بفرمایید این خطبه نورانی حضرت (س) از چند بخش تشکیل می‏شود و از چند جهت حضرت استدلال می‏کنند… بعد از حمد و ثنا و توحید الهی و وحی و نبوت و… به مسأله ارث می‏رسند که خطاب به مهاجر و انصار ‏فرمود: «اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَ اُغْلَبُ عَلى اِرثی؟ یا بن أبی‏قحافه! أفی کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث أبی»؟ تو قرآن آمده که تو ارث می‏بری ولی من از پدرم ارث نمی‏برم؟ «لقد جئت شیئاً فریا. أفعلى عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم؟ اذ یقول: “و ورث سلیمان داود"؟ و قال فیما اقتصّ من خبر یحیی بن زکریا اذ قال: «فهب لى من لدنک ولیا، یرثنی و یرث من آل یعقوب»؟ پس این آیاتی است مربوط به انبیاء که ارث می‏برند.

و همچنین «و قال: “و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فی کتاب الله"[۶] و قال: “یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین"[۷] و قال: “ان ترک خیراً الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف حقاً على المتقین"[۸] و زعمتم أن لا حظوة لى و لا أرثُ من أبى؟! و لا رحم بیننا؟! أفخصّکم الله بآیة اخرج أبی منها»؟ یک آیه‏ی خاصی داریم یا دلیل مخصوصی داریم که پدرم ارث نمی‏گذارد؟

بعد هم آن جمله جگر سوز را فرمود که مسأله در و پیکر زدن با [مصیبت و دردناک بودنِ] این جمله اصلاً قابل قیاس نیست (تأثر و گریه استاد) …

فرمود: شما هیچ دلیلی ندارید که مرا از ارث، محروم کنید مگر اینکه بگویید معاذ الله … نقل نکنم. [۸]

خوب، بعد در جمله‏های بعدی خطبه را ادامه می‏دهند تا آنجا که به مردم خطاب ‏کردند: «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأىً مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنتَدىً وَ مَجمَع» همه‏تان حاضرید می‏بینید که ارث مرا دارند “هضم” می‏کنند.

شما در خطبه ۲۰۲ نهج‏ البلاغه می‏بینید وجود مبارک حضرت امیر (ع) وقتی می‏خواستند حضرت زهرا(س) را دفن کنند رو کرد به قبر مطهر پیغمبر (ص) و عرض کرد: «السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک و سریعة اللحاق بک، قلّ یا رسول الله عن صفیّتک صبری …» تا به این جمله که: «و ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها…» این هضم همان است که در خطبه حضرت زهرا آمده ؛ «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی » همه‏تان می‏بینید در روز روشن دارند ارث مرا می‏برند؟ اینجا هم حضرت فرمود: «ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها ، فاحفها السؤال و استخبرها الحال…»

بنابراین اطلاقات حاکم است ؛ عمومات حاکم است ؛ دلیل خاص درباره ارث انبیاء حاکم است ؛ مهم‏تر از همه: تفسیر و تبیین و تشریح صدیقه کبری (س) حاضر است. و قبلاً هم گذشت که اگر وجود مبارک حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ یک مطلبی را بفرماید مثل این است که امیرالمؤمنین فرمود، امام باقر فرمود، امام صادق فرمود. معیار حجیت، عصمت گوینده است نه امامت او. اگر کسی معصوم بود قولش حجت است دیگر.

بنابراین این تفسیر که منظور از ارث، ارث مال است می‏شود محکَّم. عمومات و اطلاقات هم حاکم‏اند و دلیل خاص هم تأیید می‏کند و تفسیری که از حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ شده است تبیین می‏کند.

پی‏نوشت‏ها:

۱. سوره انعام ـ آیه ۱۲۴ .

۲. یا «ستکثر بعدی القالة علیّ» یعنی: « پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود: پس از من کسانی که دروغ بر من می‌بندند فراوان خواهند شد».

۳. سوره نساء ـ آیه ۱۱ .

۴. سوره نمل ـ آیه ۱۶ .

۵. سوره مریم ـ آیه‏های ۵ و ۶ .

۶. سوره انفال ـ آیه ۷۵.

۷. سوره نساء ـ آیه ۱۱ .

۸. سوره بقره ـ آیه ۱۸۰ .

۹. آن جمله جگرسوز که استاد نقل نکردند این است که: «أم تقولون: إنّ اهل ملّتین لا یتوارثان؟! اولست انا و ابى من اهل ملة واحدة؟» یعنی «مگر اینکه بگویید من مسلمان و بر دین پدرم نیستم» معاذ الله.

منبع : www.598.ir

 نظر دهید »

بررسی موضوع انقلاب اسلامی در صحیفه فاطمیه

18 فروردین 1391 توسط بدری

ثبت انقلاب اسلامی در صحيفه فاطميه در منظر امام خمینی(ره)

حضرت امام خمینی(ره) در وصیتنامه سیاسی الهی خود فرمودند: “ما مفتخريم‌ كه‌ ادعيه حياتبخش‌ كه‌ او را «قرآن‌ صاعد» مي‌خوانند از ائمه معصومين‌ ما است‌. حضرت امام خمینی (ره) مکرر فرموده‌اند: که انقلاب اسلامی در صحيفه فاطميه ثبت است. بنابر سفارش یکی از اساتید و فضلاء حوزه که فرمودند: جا دارد اين جمله حضرت امام (ره) را مهم ترين جمله ايشان درباره انقلاب اسلامی بدانيم. به جستجوی این جمله در کلام امام پرداختیم جمله مذکور را در صحیفه نور امام، ج‏20، ص4-5 و در نامه حضرت امام به (فاطمه) دخترشان یافتیم.

به گزارش مدرسه نفيسه و به نقل از پایگاه 598، حضرت امام خمینی(ره) در وصیتنامه سیاسی الهی خود فرمودند: “ما مفتخريم‌ كه‌ ادعيه حياتبخش‌ كه‌ او را «قرآن‌ صاعد» مي‌خوانند از ائمه معصومين‌ ما است‌. ما به‌ «مناجات‌ شعبانية‌» امامان‌ و «دعاي‌ عرفات‌» حسين‌ بن‌ علي‌ ـ عليهما السلام‌ ـ و «صحيفة‌ سجاديه‌» اين‌ زبور آل‌ محمد و «صحيفة‌ فاطميه‌» كه‌ كتاب‌ الهام‌ شده‌ از جانب‌ خداوند تعالي‌ به‌ زهراي‌ مرضيه‌ است‌ از ما است‌.”
ایشان مکرراً فرموده‌اند: که انقلاب اسلامی در صحيفه فاطميه ثبت است. بنابر سفارش و تاکید چند تن از اساتید و فضلاء حوزه، جا دارد اين جمله حضرت امام (ره) را مهم ترين جمله ايشان درباره انقلاب اسلامی بدانيم. بر این اساس به جستجوی این جمله در کلام امام پرداختیم و جمله مذکور را در صحیفه نور امام، ج‏20،ص:4-5 و در نامه حضرت امام به فاطمه طباطبائی (عروسشان) یافتیم که حاصل این جستجو در ادامه می آید.


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة و قنا عذاب النار.

دختر عزیزم فاطی و دیگر از ویژگی‌های تو آن است که یک مطلب را آنقدر تعقیب می‌کنی و اصرار در اجراء آن داری که هیچ عذری پذیرفته نیست و از یک پیر درمانده تهی دست از معارف و معالم الهی آنرا می‌خواهی که یک عارف بلند پایه و یک فیلسوف پر مایه از نزدیک شدن به آن عاجز است. درباره شخصیتی که هزار بعد الهی دارد که معرفت به هر بعد آن از حیطه قلم و زبان خارج است چه می‌توان گفت و چه می‌توان فهمید.
شخصیت زهرای مرضیه و صدیقه طاهره(ع) را کسی نشناسد جز آنانکه دارای ابعاد الهی تا آخرین نقطه آن باشند و آن نیست جز پیامبران اولی العزم و خلص اولیاء همچون معصومین علیهم صلوات‌الله. او از مرتبه غیب احدیت ظاهر و تا آخرین نقطه شهود جلوه‌گر و از ادنی مرتبه شهود تا مرتبه اعلاء غیب متیم دائره است چون خلص اولیاء علیهم سلام‌الله و هر عارف یا فیلسوف یا عالم که دعوی معرفت مقام مقدس او کند در خطا و اشتباه به سر می‌برد.
چگونه می‌توان از مقام آن بزرگوار پرده برداشت که پیامبر اسلام در زمان حیاتش با او معامله یک کامل مطلق می‌کرد و پس از رحلت شریفش بحسب روایات معصومین چون روایت کافی از حضرت ابی عبدالله صادق علیه صلوات‌الله که فرمود فاطمه(ع) بعد از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم هفتاد و پنج روز زنده بود و سخت در فراق پدر محزون بود و پیاپی جبرئیل نزد آن حضرت می‌آمد و در عزای پدر بزرگوار او تسلیت نیکو می‌داد و نفس مبارکش را با طیب‌الله نفسک شاد می‌کرد و از پدر بزرگوارش و مکانت او خبر می‌داد و خبر می‌داد از آنچه بذریه او خواهد گذشت بعد از او و همواره علی علیه‌السلام آن مطالب را می‌نوشت در این هفتاد و پنج روز ملک وحی بر انبیاء عظام نازل شده وحی خدا را می‌آوردند بر آن یادگار اعظم انبیاء. وحی می‌آورد و کاتب وحی حضرت امیر المؤمنین بود و شاید آنچه بر ذریه مبارکه او در طول تاریخ الی یوم القیمة از جانب ستمگران و جباران و غاصبان حقوق بشر وارد شده و خواهد شد در آن صحیفه شریفه که دست به دست ائمه اطهار علیهم‌السلام دور زده و اکنون نزد حضرت بقیة‌الله اعظم ارواحنا فداه می‌باشد و مورد استفاده از اسرار آن قرار گرفته‌اند باشد و گوئی در آن علم بانچه تحقق دارد هست چنانچه در روایات است و البته آنچه بر ذریه او می‌گذرد شعبه ایست از آن در مصحف فاطمه اگر مراد از ذریه اولاد او الی یوم القیمه باشد و اگر مقصود همه شیعیان علی بن ابی طالب و ائمه معصومین باشد که در روایات می‌توان استفاده کرد آنچه بر شیعیان از ستمگران عالم گذشته و خواهد گذشت در آن هست و قضایای امروز ما در آن صحیفه شریفه است که نزد جضرت بقیة‌الله روحی فداه است و نکته جالب آنکه آنچه برای صحیفه است که به املاء جبرائیل و کتابت حضرت ولی‌الله مطلق امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب برای هیچ یک از کتب آسمانی جز قرآن کریم نیست که کاتب وحی علی علیه‌السلام باشد و این افتخاری است برای شیعیان آن بزرگوار بویژه ذریه مبارکه او چون فاطی عزیز و بستگان او.
تو می‌گوئی من از این بانو صحبت کنم من و قلم. من و قلم و زبان بشر چه گونه صحبت کند از بانوئی که جبرئیل را بحسب نظری همچون پدرش صل‌الله علیه و اله و سلم بقدرت مافوق ملکوت از غیب عالم ملکوت متنزّل می‌کند بعالم ملک و آنچه در غیب است در شهادت ظاهر می‌کند. پس بگذار از این وادی هولناک بگذرم و بگویم همین فاطمه علیها سلام‌الله که در مراحل الهی غیبی چنین است در عالم شهادت ظاهر و چون پدرش و شوهرش در صورت یک بشر ظاهر و در جمیع امور عالم ملک چون تعلیم و تعلم و بسط فرهنگ اسلامی و معارضه با طاغوتیان و جدیت برای حکومت عدل و احقاق حقوق بشریت و ابطال دعوتهای شیطانی کوشش به سزا نمود و هم او علیها سلام‌الله بود که بعد از پدرش که می‌خواست کجرویهای منحرفین خط ابطال بر زحمات جان فرسای رسول صل‌الله علیه و اله و سلم بکشد برای روشن نمودن اذهان عامه آن خطبه کوبنده را در مسجد رسول صل‌الله علیه وآله پیش عموم حاضران در مسجد انشاء کرد و حقایق را روشن نمود و با احتجاج بر خلفاء از حکومت حق اسلامی که بنص پیامبر اسلام صل‌الله علیه و اله و سلم و ایات کریمه الهی از مختصات حضرت علی بن ابی طالب صلوات‌الله علیه بود دفاع فرمود و خط بطلان بر توطئه‌های شیطانی کشید. وهم او بود که بحسب تاریخ در بعض میدانهای جنگ حاضر می‌شد و چون جراحی معنوی بر دلهای مجاهدین مرهم می‌گذاشت و گاهی خود متکفل جراحی می‌شد و آن طور نبود که در خانه بنشیند و مشغول دعا و نماز شود و از مصالح مسلمانان چشم بپوشد و چه بسیار زنهای متعهدی که در صدر اسلام در میدانها حاضر و خدمت می‌کردند.
چنانچه امروز بحمدالله تعالی خدمت بانوان در جمهوری اسلامی بر همه واضح است و برای دفاع از اسلام و میهن اسلامی قشر عظیمی از آنان تعلیم نظامی با حفظ و مراعات جهات شرعیه می‌بینند و برای این واجب شرعی و عقلی خود را مهیا می‌کنند. بگذار تا یاوه‌گویان و حسودان و شیطان صفتان هرچه می‌خواهند بگویند و این نکته را بگویم که اگر حکومتی غیر اسلامی یا ضد اسلامی باشد چنانچه در عصر جهنمی ستمشاهی بود ما شرکت هر کس را در آن حکومت حرام می‌دانیم بلکه مساجدی را که برای محو اسلام و توطئه اسلام بر ضد اسلام از محرمات می‌دانیم و اکنون قرآن‌هائی که رژیم فاسد سعودی برای محو قرآن و اسلام طبع و نشر می‌کند از اعظم محرمات می شماریم و خداوند تعالی همه را از شرور شیاطین و متقدسین که با اسم اسلام دانسته یا ندانسته و از روی جهالت به جمهوری اسلامی و حقا باسلام ضربه وارد می‌کنند حفظ می‌فرماید.
ـ مجله حضور، تابستان 1379، شماره 32


***


من راجع به حضرت صدیقه- سلام اللَّه علیها- خودم را قاصر مى‏دانم كه ذكرى بكنم، فقط اكتفا مى‏كنم به یك روایت كه در كافى شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است كه حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- مى‏فرماید: فاطمه- سلام اللَّه علیها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند در این دنیا، بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین مى‏آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت  عرض مى‏كرد و مسائلى از آینده نقل مى‏كرد. ظاهر روایت این است كه در این 75 روز مراوده‏اى بوده است؛ یعنى، رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم كه غیر از طبقه اول از انبیاى عظام‏ درباره كسى این طور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه‏اى كه واقع مى‏شده است، مسائل را ذكر كرده است و آنچه كه به ذریه او مى‏رسیده است در آتیه، ذكر كرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است، كاتب وحى بوده است حضرت امیر، همان طورى كه كاتب وحى رسول خدا بوده است- و البته آن وحى به معناى آوردن احكام، تمام شد به رفتن رسول اكرم- كاتب وحى حضرت صدیقه در این 75 روز بوده است. جبرئیل به طور مكرر در این 75 روز وارد مى‏شده و مسائل آتیه‏اى كه بر ذریه او مى‏گذشته است، آن مسائل را مى‏گفته است و حضرت امیر هم ثبت مى‏كرده است. و شاید یكى از مسائلى كه گفته است، راجع به مسائلى است كه در عهد ذریه بلندپایه او حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- است، براى او ذكر كرده است كه مسائل ایران جزو آن مسائل باشد، ما نمى ‏دانیم، ممكن است‏.
ـ صحیفه نور، ج‏20، ص 4-
5
 1 نظر

شرح وصال

17 فروردین 1391 توسط بدری

زهرچه غير يار استغفرالله

زبود مستعار استغفرالله

دمي كان بگذرد بي ياد رويت

از آن دم بيشمار استغفرالله

زكردار بدم صدبار توبه

زگفتارم هزار استغفرالله

جواني رفت و پيري هم سرآمد

نكردم هيچ كار استغفرالله

(فيض كاشاني)

 نظر دهید »

ايام فاطميه

17 فروردین 1391 توسط بدری

ايام شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) بر تمام شيعيان تسليت باد

من بودم باب هل اتي را بستند

امكان رسيدن به خدا را بستند

اي كاش بميرم كه خجالت زده ام

من بودم و دست مرتضي را بستند

***
عمريست رهين منت زهرائيم

مشهور شده به عزت زهرائيم

مُرديم اگر به قبر ما بنويسيد

ماپير غلام حضرت زهرائيم

***
ما زنده به لطف و رحمت زهرائيم

مامور براي خدمت زهرائيم

روزي كه تمام خلق حيران هستند

ما منتظر شفاعت زهرائيم

***

یتیمان جز دو چشم تر ندارند

به غیر از خاک غم بر سر ندارند

چو مادر مرده ها باید فغان کرد

که طفلان علی مادر ندارند

 1 نظر

اسناد و منابع مربوط به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

17 فروردین 1391 توسط بدری

آتش زدن در

1- سليم بن قيس، صص 585، 863- 868.
2- بحارالانوار، ج 22، صص 484- 485; ج 28، ص 269، 279- 299، 306- 309، 390، 411; ج 30، صص 348- 350 ج 31، ص 126; ج 43، ص 197; ج 95، صص 351- 354; ج 53، صص 14- 23.
3- عوالم‏العلوم، ج 11، صص 400- 404، 441- 443.
4- مؤتمر علماء بغداد، صص 135- 137.
5- اثبات الوصيه، ص 143.
6- الصراط المستقيم، ج 3، ص 13; شعر برقى (متوفاى 245 ق).
7- المنتخب طريحى، ص 161; شعر خليعى (متوفاى 750 ق).
8- الغدير، ج 6، ص 391، شعر علاءالدين حلّى (متوفاى قرن هشتم).
9- الانوار القدسيه، صص 42- 44.
10- ارشاد القلوب، به نقل از بحارالانوار.
11- الغارات.
12- الشافى فى الامامه، ج 3، ص 241.
13- تلخيص الشافى، ج 3، ص 76.
14- الهداية الكبرى، صص 163، 179، 407، 408، 417.
15- حليةالابرار، ج 2، ص 652.
16- نوائب‏الدهور، ص 192.
17- فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفى، ج 2، ص 532.
18- خصائص الائمه، صص 47، 72.
19- مصباح‏الانوار.
20- الطرف، صص 29- 34.
21- المحتضر، صص 44- 55.
22- الانوار النعمانيه.
23- تجريد الاعتقاد، ص 402.
24- نهج‏الحق، صص 271، 272.
25- كشف‏المراد، صص 402، 403.
26- اللوامع الالهية فى المباحث الكلامية، ص 302.
27- مفتاح‏الباب، ابن‏مخدوم، ص 199.
28- الامامه، ابن‏سعد جزايرى (خطى)، ص 81.
29- الرسائل الاعتقاديه، ص 444.
30- كشف‏الغطاء، ص 18.
31- تشييد المطاعن.
32- الصوارم الماضيه، ص 56.
33- مقتل الحسين مقرم، ص 389، به نقل از كاشف‏الغطاء.

زدن حضرت زهرا سلام الله علیها

1- امالى صدوق، صص 99- 101، 118.
2- اثبات الهداة، ج 1، صص 280، 281.
3- ارشادالقلوب، ص 295.
4- بشارة المصطفى، صص 197- 200.
5- الفضائل ابن‏شاذان، صص 8- 11.
6- غايةالمرام، ص 48.
7- المحتضر، صص 44- 55، 109.
8- مناقب آل ابى‏طالب، ج 2، ص 209.
9- وفاة الصديقة الزهراء، صص 60، 78.
10- تفسير عياشى، ج 2، صص 307، 308.
11- البرهان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 434.
12- كامل الزيارات، صص 332- 335.
13- الهداية الكبرى، صص 179، 407، 408، 417.
14- حليةالابرار، ج 2، ص 652.
15- نوائب‏الدهور، ص 194.
16- فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 2، ص 532.
17- الاختصاص، صص 184، 185.
18- المغنى، ج 20، ق 1، ص 335.
19- الشافى فى الامامه، ج 4، صص 110- 120.
20- الانوار النعمانية.
21- مصباح‏الانوار، (قرن ششم).
22- نوادر الاخبار، ص 183.
23- علم‏اليقين، صص 686- 688.
24- المنتخب طريحى، صص 136، 137، 293.
25- مؤتمر علماء بغداد، صص 135- 137.
26- سيرة ائمة الاثنى عشر، ج 1، ص 132.
27- الملل والنحل، ج 1، ص 57.
28- بهج‏الصباغه، ج 5، ص 15.
29- بيت‏الاحزان، ص 124.
30- الفرق بين الفرق، ص 148.
31- الخطط والآثار، ج 2، ص 346.
32- الوافى بالوفيات، ج 6، ص 17.
33- شرح نهج‏البلاغه، ج 2، ص 60; ج 16، صص 235، 271،236.
34- اعلام النساء، ج 4، ص 124.
35- الصراط المستقيم، ج 3، ص 13.
36- الارجوزة المختاره، صص 88- 92.
37- ديوان مهيار، ج 2، صص 367- 368.
38- الرجوزة فى التاريخ النبى والائمه، صص 13، 14.
39- تراجم اعلام النساء، ج 2، صص 316- 317.
40- الانوار القدسيه، صص 42- 44.
41- فرائد السمطين، ج 2، صص 34- 35.
42- سليم بن قيس، ج 2، صص 585، 586، 587، 674، 675، 907.
43- بحارالانوار، ج 28، صص 37- 39، 51، 62- 64، 261، 268- 270، پاورقى ص 271 يا 281، 297- 299، ج 43، صص 172، 173، 197- 200; ج 95، صص 351- 354; ج 30، صص 293- 295، 302، 303، 348- 350; ج 44; ص 149; ج 149; ج 53; صص 14- 23، 29- 192.
44- عوالم‏العلوم، ج 11 صص 391، 392، 397، 400- 404، 413، 414، 416، 441- 443.
45- الاحتجاج، ج 1، صص 120- 126، 414.
46- مرآةالعقول، ج 5، صص 318- 321.
47- ضياءالعالمين، ج 2، ق 3، صص 60- 64.
48- جلاءالعيون، ج 1، صص 184- 189، 193، 194.
49- كامل بهايى، ج 1، صص 306، 312، 313.

شكستن پهلوى حضرت

1- فرائد السمطين، ج 2، صص 34- 35.
2- امالى صدوق، صص 99- 101.
3- ارشادالقلوب، ص 295.
4- اثبات‏الهداة، ج 1، صص 280- 281.
5- بشارة المصطفى، صص 197- 200.
6- فضائل ابن‏شاذان، صص 8- 11.
7- مصباح كفعمى، صص 553.
8- البلدالامين، صص 551- 552.
9- علم‏اليقين، ص 701.
10- رشح‏البلاء، صص 553- 555.
11- الرسائل الاعتقاديه، ص 301.
12- طريق الارشاد، ص 465.
13- الصوارم الماضيه، ص 56.
14- اقبال الاعمال، ص 625.
15- بحارالانوار، ج 28، صص 37- 39، 261، 268- 270; ج 43، ص 172- 173; ج 82، ص 261، ج 97، صص 199- 200; ج 98، ص 44.
16- كتاب سليم بن قيس، صص 586- 594، 907.
17- عوالم‏العلوم، ج 11، صص 391- 392، 400- 404.
18- ضياءالعالمين، ج 2، ق 3، صص 63- 64.
19- الاحتجاج، ج 1، صص 210- 216.
20- جلاءالعيون، ج 1، صص 186- 188.
21- مرآةالعقول، ج 5، صص 318- 320.
22- ادب الطف، ج 4، ص 32، شعر على بن مقرب (متوفاى 629 ق); ج 5، ص 329، شعر صالح فتونى (متوفاى 1190 ق).
23- الانوار القدسيه، صص 42- 44.
24- شيخ محمد على جبعى به نقل از خط شهيد به نقل از مصباح شيخ ابومنصور.

مجروح شدن چشم حضرت زهرا (س)

1-سيرة الائمة الاثنى عشر، ج 1، ص 132.
2- الانوار القدسيه، صص 42- 44.
و منابع ديگر.

شهادت حضرت زهرا (س)

1- مزار مفيد، ص 156.
2- مقنعه مفيد، ص 459.
3- البلدالامين، ص 198 يا 287.
4- بحارالانوار، ج 25، ص 373; ج 28، صص 62- 64، 73، 262، 268، 270; ج 29، ص 129; ج 43، صص 170، 197- 200; ج 53، ص 23; ج 97، صص 165- 200; ج 99، ص 220.
5- مصباح‏الزائر، صص 25- 26.
6- مصباح‏المتهجد، ص 654.
7- اقبال الاعمال، صص 624- 625.
8- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 574.
9- تهذيب الاحكام، ج 6، ص 10.
10- ملاذ الاخيار، ج 9، ص 25.
11- الوافى، ج 14، صص 1370- 1371.
12- روضةالمتقين، ج 5، صص 342، 345.
13- جامع الاحاديث الشيعه، ج 12، صص 261- 264.
14- مصباح كفعمى، ص 522.
15- كتاب سليم بن قيس، ج 2، صص 586- 590، 873، 907، 915.
16- كامل بهايى، ج 1، ص 314.
17- عوالم‏العلوم، ج 11، صص 260، 398، 404 400، 411، 504.
18- مرآةالعقول ج 5، صص 315- 320.
19- ضياءالعالمين، ج 2، ق 3، صص 63- 64.
20- جلاءالعيون، ج 1، صص 184- 186، 193- 194.
21- حديقةالشيعه، صص 265- 266.
22- القاب الرسول و عترته، صص 39، 43.
23- مؤتمر علماء بغداد، صص 135- 137.
24- الارجوزة المختاره، صص 88- 92.
25- فضائل ابن‏شاذان، ص 141.
26- دلائل‏الامامه، صص 26- 27، 45.
27- كامل الزيارت، صص 326- 327، 332- 335.
28- كنزالفوائد، ج 1، صص 149- 150.
29- روضات الجنات، ج 6، ص 182.
30- الاختصاص، صص 184- 185، 343.
31- وفاة الصديقة الزهراء، ص 78.
32- كافى، ج 1، ص 458.
33- الرسائل الاعتقاديه، صص 301- 302.
34- التتمة فى تواريخ الائمه، صص 28، 35.

شهادت حضرت محسن فرزند حضرت زهرا (س)

1- مسند احمد، ج 1، صص 98، 118.
2- البدء والتاريخ، ج 5، ص 75.
3- تاريخ دمشق، (ترجمة الامام الحسين)، ص 18.
4- السنن الكبرى، ج 6، ص 66; ج 11، ص 63.
5- الروضة الفيحاء، ص 252.
6- تذهيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 204.
7- الادب‏المفرد، ص 121.
8- اسدالغابه، ج 2، ص 18; ج 4، ص 308.
9- الاصابه، ج 3، ص 471.
10- الذرية الطاهره، صص 90، 97، 155.
11- الاستيعاب، ج 1، ص 369.
12- نهايةالارب، ج 18، ص 213; ج 20، صص 221، 223.
13- الرياض المستطابه، ص 293.
14- تاريخ الخميس، ج 1، صص 279، 418.
15- منتخب كنزالعمال، ج 5، ص 108.
16- مختصر تاريخ دمشق، ج 7، صص 7، 177.
17- المستدرك على الصحيحين، ج 3، صص 165- 166.
18- مجمع‏الزوائد، ج 8، ص 25- 52; ج 4، ص 59.
19- تلخيص المستدرك.
20- ذخائرالعقبى، صص 55، 116- 119.
21- انساب‏الاشراف، ج 3، ص 144.
22- التبيين فى انساب القرشين، صص 91- 92، 133، 192.
23- كفايةالطالب، ص 208.
24- تذكرةالخواص، صص 193، 322.
25- شرح‏المواهب، ج 4، ص 339.
26- البداية والنهاية، ج 7، ص 332.
27- تاج‏العروس، ج 3، ص 389.
28- كنزالعمال، ج 6، ص 221.
29- مناقب آل ابى‏طالب، ج 1، ص 16.
30- الكامل فى التاريخ، ج 3، ص 397.
31- تاريخ الامم والملوك، ج 5، ص 153.
32- دلائل النبوه، ج 3، ص 161.
33- البداية والنهاية، ج 3، ص 346; ج 7، ص 332.
34- الحدائق الوردية، ج 1، ص 52.
35- المواهب اللدنيه، ج 1، ص 198.
36- جمهرة نساب العرب، ص 16.
37- نزل الابرار، ص 34.
38- الرياض النضره، مج 2، ص 239.
39- ارشاد السارى، ج 6، ص 441.
40- البحر الزخار، ج 1، صص 208، 221.
41- اتحاف السائل، ص 33.
42- لباب الانساب، ج 1، ص 337.
43- الجوهرة فى نسب الامام على، ص 19.
44- تاريخ الهجرة النبويه، ص 58.
45- صفة الصفه، ج 2، ص 5 يا 9.
46- التحفة اللطيفه، ج 1، ص 19.
47- الرياض المستطابه، صص 292- 293.
48- نورالابصار، ص 147.
49- المختصر فى اخبار البشر، ج 1، ص 181.
50- المعارف، صص 143، 210- 211.
51- ينابيع المودة، ص 201.
52- عوالم‏العلوم، ج 11، ص 539.
53- عيون‏الاثر، ج 2، ص 290.
54- حبيب‏السير، ج 1، ص 463.
55- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 213.
56- كشف الاستار، ج 2، ص 416.
57- موارد الظمان، ص 551.
58- ترجمة الامام الحسن، ص 34.
59- السيرة الحلبيه، ج 3، ص 292.
60- المعجم‏الكبير، ج 3، صص 29، 96- 97.
61- الاحسان فى تقريب صحيح ابن‏حبان، ج 15، ص 410.

ذكر محسن
منابع زير فقط نام محسن را بدون ذكر سقط يا عدم سقط او آورده‏اند:
1- قاموس المحيط، ج 2، ص 55.
2- بحارالانوار، ج 43، صص 16- 17، 213، 238.
3- تاج‏العروس، ج 3، ص 389.
4- لسان‏العرب، ص 4، ص 393.
5- دلائل‏النبوه، ج 3، ص 162.
6- عوالم‏العلوم، ج 11، صص 69، 272، 480، 539.
7- جامع‏الاصول، ج 12، صص 9- 10.
8- ضياءالعالمين، ج 2، ق 3، صص 2، 11.
9- ذخائرالعقبى، ص 55.
10- ارشاد السارى، ج 6، ص 141.
11- سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 119.
12- الاصابه، ج 3، ص 471.
13- الائمة الاثنى عشر، ص 58.
14- تذهيب الاسماء، ج 1، ص 349.
15- مقتل للحسين، ج 1، ص 83.
16- تاريخ الخميس، ج 1، صص 278- 279.
17- البداية والنهاية، ج 5، ص 293.
18- الثقات، ج 2، ص 204.
19- شرح بهجة المحافل، ج 2، ص 138.
20- مآثر الانافه، ج 1، ص 100.
21- نورالابصار، ص 103.
22- روضةالمناظر، ج 7، ص 195.
23- فاطمة بنت رسول‏الله، ص 93.
24- مناقب آل ابى‏طالب، ج 3، ص 132.
25- الهداية الكبرى، ص 176.
26- ازهار بستان الناظرين، ج 1، ص 263.

سقط محسن بدون ذكر سبب
1- كافى، ج 6، ص 18.
2- عوالم‏العلوم، ج 11، ص 411.
3- بحارالانوار، ج 7، صص 328- 329; ج 10، ص 112، ج 12، صص 6- 7; ج 23، صص 130- 131، ج 42، ص 90، ج 43، ص 145، 195; ج 101، صص 112- 118.
4- خصال، ج 2، صص 434 يا 634.
5- علل‏الشرايع، ج 2، ص 464.
6- جلاءالعيون، ج 1، ص 222.
7- تاريخ اهل البيت، ص 93.
8- كشف‏الغمه، ج 2، ص 67.
9- اسعاف الراغبين، ص 86.
10- تاريخ الائمه، ص 16.
11- تاج‏المواليد، صص 18، 23- 24.
12- تنقيح المقال، ج 3، ص 82.
13- الفصول المهمه، صص 126 يا 135.
14- نزهةالمجالس، ج 2، صص 184 يا 194.
15- ارشادالمفيد، ج 1، ص 355.
16- اعلام‏الورى، ص 203.
17- المستجاد، ص 140.
18- العمده، ص 30.
19- تفسير قمى، ج 1، ص 128.
20- نورالثقلين، ج 1، ص 348.
21- البرهان، ج 1، صص 328- 329.
22- اربعين هروى، ص 68.
23- مطالب السؤل، ص 45.
24- الشجره، ص 6.
25- اولاد الامام على، ص 46.
26- مشارق‏الانوار، ص 132.

سقط محسن با ذكر سبب
1- اثبات الوصيه، ص 143.
2- الملل والنحل، ج 1، ص 57.
3- بهج‏الصباغه، ج 5، ص 15.
4- بيت‏الاحزان، ص 124.
5- الوافى بالوفيات، ج 6، ص 17.
6- شرح نهج‏البلاغه، ج 2 ص 60; ج 14، ص 193.
7- الارجوزة المختاره، صص 88- 92.
8- المنتخب طريحى، صص 136- 293.
9- ارجوزة العاملى، صص 13، 14.
10- تراجم اعلام‏النساء، ج 2، صص 316- 317.
11- الانوار القدسيه، صص 42، 44.
12- فرائد السمطين، ج 2، صص 34، 35.
13- امالى صدوق، صص 99، 100.
14- ارشادالقلوب، ص 295.
15- جلاءالعيون، ج 1، صص 184- 188، 193.
16- بشارة المصطفى، صص 197- 200.
17- فضائل ابن شاذان، صص 8- 12.
18- غايةالمرام، ص 48.
19- المحتضر، ص 109.
20- اقبال الاعمال، ص 625.
21- دلائل الامامه، صص 26- 27، 45.
22- مهج‏الدعوات، صص 257- 258.
23- مصباح كفعمى، صص 522، 553- 554.
24- مسند الامام الرضا، ج 2، ص 65.
25- الامامة ابن‏سعد جزايرى (خطى)، ص 81.
26- ضياءالعالمين، ج 2، ق 2، صص 62- 64.
27- الرسائل الاعتقاديه، ص 301; طريق الارشاد، صص 444، 446، 465.
28- الحدائق الناضره، ج 5، ص 180.
29- تشييد المطاعن، ج 1، صفحات زياد.
30- الصوارم الماضيه، ص 56.
31- روضات الجنات، ج 1، ص 358.
32- تلخيص الشافى، ج 3، صص 156- 157.
33- النقض، ص 298.
34- اللوامع الالهيه، ص 302.
35- مناظره الغروى والهروى، صص 47- 48.
36- نفحات اللاهوت، ص 130.
37- احقاق‏الحق، ج 2، ص 374.
38- سيرةالائمة الاثنى عشر، ج 3، ص 132.
39- الصراط المستقيم، ج 3، ص 12.
40- كامل بهايى، ص 309.
41- التتمة فى تواريخ الائمه، ص 28.
42- اثبات الهداة، ج 2، صص 337- 338، 360، 370، 380، 381.
43- مناقب آل‏ابى‏طالب، ج 3، ص 407.
44- بحارالانوار، ج 3، ص 393; ج 25، ص 373; ج 27، صص 37- 39، 209- 210، 264، 268، 270، 271 يا 281; 308، 323; ج 29، ص 192، ج 30، صص 294- 295، 348- 350; ج 39، صص 41- 42; ج 42، ص 91; ج 43، صص 170- 173; 197- 200; 233، 237، 22، 64; ج 82، ص 261; ج 83، ص 223; ج 97، صص 199- 200.
45- عوالم‏العلوم، ج 11، صص 391- 392، 398، 400، 411، 414، 416، 41، 443، 504، 539.
46- المجدى فى انساب الطالبين، ص 12.
47- فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 2، ص 532.
48- نوائب‏الدهور، صص 192، 194.
49- اختصاص، صص 184- 185، 343، 344.
50- كامل الزيارات، صص 326- 327، 332- 335.
51- وفاة الصديقة الزهراء، ص 78.
52- كتاب سليم بن قيس، صص 585- 590.
53- الاحتجاج، صص 210- 216، 414.
54- مرآةالعقول، ج 5، صص 318- 321.
55- كفاية الطالب، ص 413.
56- حديقة الشيعه، صص 265- 266.
57- معانى‏الاخبار، ص 205- 207.
58- الهدايةالكبرى، صص 179- 180، 408، 417.
59- حليةالابرار، ج 2، ص 652.
60- البلدالامين، صص 551- 552.
61- علم‏اليقين، صص 686- 688، 701.
62- روضةالمتقين، ج 5، ص 342.
63- تراجم اعلام النساء، ص 321.
64- نوادرالاخبار، ص 183.
65- مؤتمر علماء بغداد، صص 135- 137.
66- البدء والتاريخ، ج 5، ص 20.
67- فاطمة بنت رسول‏اللَّه، ص 94.
68- التنبيه والرد على اهل الاهواء، صص 25- 26.
69- منتهى الآمال، ج 1، صص 201، 263.
70- التتمة فى تواريخ الائمه، ص 35.
71- مقتل الحسين مقرم، ص 389.
72- ميزان الاعتدال، ج 1، ص 268.
73- لسان‏الميزان، ج 1، ص 268.
74- سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.


منبع : www.aviny .com

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

نحوه نمایش نتایج:

کد دعای فرج

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

خدمات وبلاگ نویسان جوان

اوقات شرعی

وبلاگ

كد ثانيه شمار غيبت امام زمان (عج)

log
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس