غصه ی شش گوشه
12 آبان 1393 توسط بدری
حسین ! نام تو را بر دلم نوشت خدا
مخواه تا که دلم گردد از غم تو رها
مگیر غصّه ی شش گوشه و حرم را نه !
تمام دلخوشی ام هست یاد کرب و بلا
چه می شود که شبی دعوتم کنی ارباب
به گوشِ دل تو بگویی که وقتش است بیا
کبوتر قفسم ، بال و پر نمی دهی ام ؟
که گِرد گنبد عبّاس پَر دهم جان را
تو را به فاطمه سوگند دعوتم کن تا
بخوانم از تو و از روضه های عاشورا